عاشقانه
ای مهِ هفت آسمانم با من از ماندن بگو
از شقایق های عاشق گشته در گلشن بگو
زیرِ باران دست هایم را بگیر و جان بده
از زدودن های کینه از دل و شستن بگو
غرقه در چشمان مستم شو ببین که عاشقم
در میانِ شعر هایت اندکی از من بگو
روحِ من حساس و بالم همچنان پروانه ها
اندکی قدری تامل ، از رگِ گردن بگو
صد هزاران باره فریادت زدم در شعر خود
همرهم باش و تو اینباره غزل از زن بگو.
از شقایق های عاشق گشته در گلشن بگو
زیرِ باران دست هایم را بگیر و جان بده
از زدودن های کینه از دل و شستن بگو
غرقه در چشمان مستم شو ببین که عاشقم
در میانِ شعر هایت اندکی از من بگو
روحِ من حساس و بالم همچنان پروانه ها
اندکی قدری تامل ، از رگِ گردن بگو
صد هزاران باره فریادت زدم در شعر خود
همرهم باش و تو اینباره غزل از زن بگو.
۱۸.۰k
۱۴ خرداد ۱۴۰۱