جشن مهرگان و سروده های بخشی از چکامه سرایان بزرگ ایرانی د
#جشن_مهرگان و سرودههای بخشی از چکامهسرایان بزرگ ایرانی درباره #مهرگان
--------------------------------
ملکا جشن مهرگان آمد
جشن شاهان و خسروان آمد
جز به جای ملهم و خرگاه
بـــدل بــاغ و بـوسـتـان آمد
مورد برجای سوسن آمد
باز مـی بر جای ارغوان آمد
تو جوانمرد و دولت تو جوان
مـی بر بخت تو جوان آمد
(#رودکی)
-----------------------------------------------------------
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیکروز و نیکجشن و نیکوخت و نیکفال
(عنصری)
-------------------------
گرنه افریدون فری بر بیوراسبی، چیره شد
مهرگان جشن از چه رو در هر کران آراستند.
(قاآنی)
-------------------------
با مهرگان چو نیک فتاد اتفاق عید
خون ریز و برگ ریز پدید آمد از میان
(سوزنی سمرقندی)
-------------------------
مهرگان آمد جشن ملک افریدونا
آن کجا گاو به پرورش بر مایونا
(دقیقی)
---------------------------
نوروز به از مهرگان اگرچه
هر دو ز مانند اعتدالی.
او را چنار گفت که امروز ای کدو
با تو مرا هنوز نه هنگام داوری است
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
آنگه شود پدید که نا مرد و مرد کیست.
(ناصرخسرو)
-------------------------
آدینه و مهرگان و ماه نو
بادند خجسته هر سه بر خسرو
(قطران تبریزی شادآبادی)
--------------------------------------------------------------------
فردا که بر من و تو وزد بادِ مهـرگان
آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست
(انوری اَبیوِردی)
----------------------
عشق را پیر و جوان یکسان بود
نزد او سود و زیان یکسان بود
هم ز یکرنگی جهان عشق را
نو بهار و مهرگان یکسان بود.
(عـطار)
-------------------------
تف تموز دارد در سینه حاسدت
وز آه سرد هر نفسش باد مهرگان
(کمال اسماعیل)
-------------------------
فریدون فرخ به گرز نبرد
ز ضحاک تازی برآورد گرد
چو در برج شاهین شد از خوشه مهر
نشست او به شاهی سر ماه مهر
(اسدی توسی)
-------------------------
ذکر تو به باغ خاطر من
شاخی است که مهرگان ندیدهاست
این مدحت تازه بر در تو
مشکی است که پرنیان ندیدهاست.
بر کشیده تیغ اسد چون آفتاب اندر اسد
در تموز از آه خصمان مهرگان انگیخته.
(#خاقانی)
-------------------------
به لاله نرگس مخمور گفت وخت سحر
که هرکه درصف باغ است صاحب هنریست
بنفشه مژدهی نوروز میدهد ما را
شکوفه را ز خزان وز مهرگان خبریست.
(#پروین_اعتصامی)
-------------------------
شادمان باد و یافته ز خدای
هرچه او را مراد و کام و هواست
مهرگانش خجسته باد چنان
کو خجسته پی و خجسته لقاست.
(فرخی سیستانی)
-------------------------
گاه آن آمد که باد مهرگان لشگر کشد
دست او پیراهن اشجار از سر برکشد
باغها را داغهای عبریان بر بر زند
شاخها را چادر نستوریان بر سر کشد.
(سنایی)
--------------------------
مهرگان باز آمد و بر دشت لشگرگاه زد
گنجخواه آمد که او هست از فریدون یادگار
خواست آفریدون ز شاهان گنج و آنگه مهرگان
گنج فروردین همی خواهد ز باغ و جویبار
بندگان مهربان از بهر جشن مهرگان
تحفهها آرند پیش خسروان روزگار.
خسروا می نوش که خرم جشن افریدون رسید
باغ پـیـروزی شکـفـت و صـبح پیـروزی دمـیـد.
پیشِ تختِ تو معزی خواند شُکرِ تهنیت
هم به جشنِ نوبهار و هم به جشنِ مهرگان.
آدم مخلص معزی تهنیت گفته تو را
گاه در جشنِ بهار و گاه در جشن خزان
(امیر معزی)
--------------------------------
دگر باره در جنبش آمد نشات
در آموده شد خسروانی بسات
چمن باز نو شد به شمشاد و سرو
خرامش درآمد به کبک و تذرو
نواگر شدند آن پریچهرگان
نو آیین بود مهر در مهرگان
ز بیجاده گون بادهی دلفروز
فشاندند بیجاده برروی روز.
(نظامی)
--------------------------------------
نو بهار و رسم او ناپایدار است ای حکیم
گلشن طبع تو جاویدان بهار است، ای حکیم
آن بهاری که اعتدالش ز آفتاب حکمت است
از نسیم مهرگانی برکنار است، ای حکیم.
(ملک الشعرای بهار)
-----------------------------------
شاد باشید که جشن مهرگان آمد
بانگ و آوایِ دَرایِ کاروان آمد
کاروان مهرگان از خَزران آمد
یا ز اقصای بلاد چینستان آمد
نا از این آمد، به خدا نه از آن آمد
که ز فردوس برین وز آسمان آمد
مهرگان آمد، هان در بگشاییدش
اندر آرید و تواضع بنماییدش
از غبار راه ایدر بزداییدش
بنشانید و به لب خرد نجاییدش
خوب دارید و فرمان بستاییدش
هر زمان خدمت لختی بفزاییدش.
بین که دیبا باف رومی در میان کارگاه
دیبهی دارد بهکار اندر، به رنگ بادرنگ
بر سماع چنگ او باید نبید خام خورد
میخوش آید خاصه اندرمهرگان بر بانگ چنگ
خوش بود بر هر سماعی می، ولیکن مهرگان
بر سماع چنگ خوشتر بادهی روشن چو زنگ
مهرگان جشن فریدونست و او را حرمتست
آذری نو باید و می نوشیدنی بیآذرنگ.
برخیز هان ای
--------------------------------
ملکا جشن مهرگان آمد
جشن شاهان و خسروان آمد
جز به جای ملهم و خرگاه
بـــدل بــاغ و بـوسـتـان آمد
مورد برجای سوسن آمد
باز مـی بر جای ارغوان آمد
تو جوانمرد و دولت تو جوان
مـی بر بخت تو جوان آمد
(#رودکی)
-----------------------------------------------------------
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیکروز و نیکجشن و نیکوخت و نیکفال
(عنصری)
-------------------------
گرنه افریدون فری بر بیوراسبی، چیره شد
مهرگان جشن از چه رو در هر کران آراستند.
(قاآنی)
-------------------------
با مهرگان چو نیک فتاد اتفاق عید
خون ریز و برگ ریز پدید آمد از میان
(سوزنی سمرقندی)
-------------------------
مهرگان آمد جشن ملک افریدونا
آن کجا گاو به پرورش بر مایونا
(دقیقی)
---------------------------
نوروز به از مهرگان اگرچه
هر دو ز مانند اعتدالی.
او را چنار گفت که امروز ای کدو
با تو مرا هنوز نه هنگام داوری است
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
آنگه شود پدید که نا مرد و مرد کیست.
(ناصرخسرو)
-------------------------
آدینه و مهرگان و ماه نو
بادند خجسته هر سه بر خسرو
(قطران تبریزی شادآبادی)
--------------------------------------------------------------------
فردا که بر من و تو وزد بادِ مهـرگان
آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست
(انوری اَبیوِردی)
----------------------
عشق را پیر و جوان یکسان بود
نزد او سود و زیان یکسان بود
هم ز یکرنگی جهان عشق را
نو بهار و مهرگان یکسان بود.
(عـطار)
-------------------------
تف تموز دارد در سینه حاسدت
وز آه سرد هر نفسش باد مهرگان
(کمال اسماعیل)
-------------------------
فریدون فرخ به گرز نبرد
ز ضحاک تازی برآورد گرد
چو در برج شاهین شد از خوشه مهر
نشست او به شاهی سر ماه مهر
(اسدی توسی)
-------------------------
ذکر تو به باغ خاطر من
شاخی است که مهرگان ندیدهاست
این مدحت تازه بر در تو
مشکی است که پرنیان ندیدهاست.
بر کشیده تیغ اسد چون آفتاب اندر اسد
در تموز از آه خصمان مهرگان انگیخته.
(#خاقانی)
-------------------------
به لاله نرگس مخمور گفت وخت سحر
که هرکه درصف باغ است صاحب هنریست
بنفشه مژدهی نوروز میدهد ما را
شکوفه را ز خزان وز مهرگان خبریست.
(#پروین_اعتصامی)
-------------------------
شادمان باد و یافته ز خدای
هرچه او را مراد و کام و هواست
مهرگانش خجسته باد چنان
کو خجسته پی و خجسته لقاست.
(فرخی سیستانی)
-------------------------
گاه آن آمد که باد مهرگان لشگر کشد
دست او پیراهن اشجار از سر برکشد
باغها را داغهای عبریان بر بر زند
شاخها را چادر نستوریان بر سر کشد.
(سنایی)
--------------------------
مهرگان باز آمد و بر دشت لشگرگاه زد
گنجخواه آمد که او هست از فریدون یادگار
خواست آفریدون ز شاهان گنج و آنگه مهرگان
گنج فروردین همی خواهد ز باغ و جویبار
بندگان مهربان از بهر جشن مهرگان
تحفهها آرند پیش خسروان روزگار.
خسروا می نوش که خرم جشن افریدون رسید
باغ پـیـروزی شکـفـت و صـبح پیـروزی دمـیـد.
پیشِ تختِ تو معزی خواند شُکرِ تهنیت
هم به جشنِ نوبهار و هم به جشنِ مهرگان.
آدم مخلص معزی تهنیت گفته تو را
گاه در جشنِ بهار و گاه در جشن خزان
(امیر معزی)
--------------------------------
دگر باره در جنبش آمد نشات
در آموده شد خسروانی بسات
چمن باز نو شد به شمشاد و سرو
خرامش درآمد به کبک و تذرو
نواگر شدند آن پریچهرگان
نو آیین بود مهر در مهرگان
ز بیجاده گون بادهی دلفروز
فشاندند بیجاده برروی روز.
(نظامی)
--------------------------------------
نو بهار و رسم او ناپایدار است ای حکیم
گلشن طبع تو جاویدان بهار است، ای حکیم
آن بهاری که اعتدالش ز آفتاب حکمت است
از نسیم مهرگانی برکنار است، ای حکیم.
(ملک الشعرای بهار)
-----------------------------------
شاد باشید که جشن مهرگان آمد
بانگ و آوایِ دَرایِ کاروان آمد
کاروان مهرگان از خَزران آمد
یا ز اقصای بلاد چینستان آمد
نا از این آمد، به خدا نه از آن آمد
که ز فردوس برین وز آسمان آمد
مهرگان آمد، هان در بگشاییدش
اندر آرید و تواضع بنماییدش
از غبار راه ایدر بزداییدش
بنشانید و به لب خرد نجاییدش
خوب دارید و فرمان بستاییدش
هر زمان خدمت لختی بفزاییدش.
بین که دیبا باف رومی در میان کارگاه
دیبهی دارد بهکار اندر، به رنگ بادرنگ
بر سماع چنگ او باید نبید خام خورد
میخوش آید خاصه اندرمهرگان بر بانگ چنگ
خوش بود بر هر سماعی می، ولیکن مهرگان
بر سماع چنگ خوشتر بادهی روشن چو زنگ
مهرگان جشن فریدونست و او را حرمتست
آذری نو باید و می نوشیدنی بیآذرنگ.
برخیز هان ای
۲۸.۶k
۰۹ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.