من توراهرشب به صرف چای مهمان میکنم

من توراهرشب به صرف چای مهمان میکنم
گیسوان بی قرارم را پریشان میکنم

کوهی از دلتنگی ام را با کمی بازیگری
پشت یک لبخند زیبا از تو پنهان میکنم

در کنارت ظاهرا ً آرامم اما از درون
مثل یک آتشفشان خسته طغیان میکنم

کاخ زیبایی که ما از آرزوها ساختیم
میزنم در سینه ام یک لحظه ویران میکنم

تاتو چایی میخوری من هم دلم را بی صدا
میبرم در گوشه ای با گریه درمان میکنم

باز میگردم به آغوش تو اما بازهم
چشمهای قرمزم را از تو پنهان میکنم

#مهسا_تیموری

💫🎋
دیدگاه ها (۲)

در این غروبِ سرد، تَشَر می‌زند سکوتامشب دوباره سازِ دگر می‌ز...

تن بلورین ماه من! مویت شب یلدایی استاینهمه محشر شدن اسراف در...

من حواسم هست که دیوانه‌ات باشم مداممو پریشان‌تر نکن ، یادآور...

.اے جماعت بهر خود هم اندڪے غوغا ڪنیدحال خود را دیده‌ ، واغوث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط