پارت۲۲(پایان)
ویو سومی
-پس باید ناز ات و بکشم
+آره
-من برم ببینم کی مرخص میشی
+باشه
بعد از نیم ساعت
-اومدم بیا بریم دکتر بهم گفت میتونی مرخص شی
+باشه
به سمت خونه رفتیم و وقتی وارد شدم چراغا خاموش بود که یهو چراغا روشن شد و یونگی رو دیدم که توی دستش به جعبه بود و
- سومی تو بهترین همسر برای من و قراره یه مادر خوب و خوشگل برای بچه مون باشی اینم هدیه ی من برای تو
جعبه رو از دستش گرفتم و بازش کردم بازش کردم توش یه گردنبند خیلی خوشکل بود
-بیا برات ببندمش
+باشه
موهام و بالا دادم و وقتی گردنبند و توی گردنم گذاشت به سمتش برگشتم و بو..سه ای رو .........شروع کردیم
و بعد از اون باهم به خوشی و خوبی زندگی کردن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میدونم گند زدم ولی به روم نیارید
-پس باید ناز ات و بکشم
+آره
-من برم ببینم کی مرخص میشی
+باشه
بعد از نیم ساعت
-اومدم بیا بریم دکتر بهم گفت میتونی مرخص شی
+باشه
به سمت خونه رفتیم و وقتی وارد شدم چراغا خاموش بود که یهو چراغا روشن شد و یونگی رو دیدم که توی دستش به جعبه بود و
- سومی تو بهترین همسر برای من و قراره یه مادر خوب و خوشگل برای بچه مون باشی اینم هدیه ی من برای تو
جعبه رو از دستش گرفتم و بازش کردم بازش کردم توش یه گردنبند خیلی خوشکل بود
-بیا برات ببندمش
+باشه
موهام و بالا دادم و وقتی گردنبند و توی گردنم گذاشت به سمتش برگشتم و بو..سه ای رو .........شروع کردیم
و بعد از اون باهم به خوشی و خوبی زندگی کردن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میدونم گند زدم ولی به روم نیارید
۶۷۶
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.