عاشقانه
گفتگوها داشت شب در خلوتی محبوب من
شاعرانه گفت سخن در قالب مکتوب من
ساز یکرنگی شنو ای مظهر مطلوب من
نکته ها در دل چو داری آیه محبوب من
زاهدانه گوش کن در محفلی با روح و تن
نجم و خورشیدم ببین ای رهرو مجذوب من
گر شوی سالک وجودت گر به مهر تطهیر شد
سایه بر سر میزند ای صورت منصوب من
گر به جسم خاکیت چشم نظر انداختی
نهرهای نیکی ام جاری شود مربوب من
مدعی گر منتظر هستی بیا در قاب من
بشنو از درهای رحمت باز شد منسوب من
آخر الامرِ تو از این روزگار وصل خویش
ره به صدر آید چو جانت میشود محجوب من
شاعرانه گفت سخن در قالب مکتوب من
ساز یکرنگی شنو ای مظهر مطلوب من
نکته ها در دل چو داری آیه محبوب من
زاهدانه گوش کن در محفلی با روح و تن
نجم و خورشیدم ببین ای رهرو مجذوب من
گر شوی سالک وجودت گر به مهر تطهیر شد
سایه بر سر میزند ای صورت منصوب من
گر به جسم خاکیت چشم نظر انداختی
نهرهای نیکی ام جاری شود مربوب من
مدعی گر منتظر هستی بیا در قاب من
بشنو از درهای رحمت باز شد منسوب من
آخر الامرِ تو از این روزگار وصل خویش
ره به صدر آید چو جانت میشود محجوب من
۱۳.۹k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.