رُمآن:بی پَنآه پارت ۱۱
تو که دیع راهو واسم وا کردی با هق هق میونع صدام بازم با فریاد رو بهش گفتم من که دیع دختر نیستم
با هق هق ادامه دادم وآی خدا من دختر نیسم همینجوری دس از سرم ور نمیزاشتن خونوادم حالا چه گوهی بخورم خدا من چقد بدبختم از رو تخت بلند شدم به سمت مانتو و شلوارم که مثع سگ وحشی از تنم تیکع پارش کردع بود از هر گوشه اتاق برداشم دستی به صورتع خیس از اشکم کشیدم باید میرفتم دیع نمیخام تو این جهنم بمونم میرمو یا خودمو میشکم یام یع کار دیع میکنم اصلن خودمو از بالا پَشت بوم پرت میکنم پایین
با عجله دکمه مانتومو کع یکمیم جر خوردع بودع میبستم کع با شدت افتادم رو تخت چشام به هیراد افتاد که با نفس نفس بهم نگاه میکرد
_چه گوهی میخای بخوری هااان ساعت ۸ شب کدوم گوری میخای بری با توام چرا لال مونی گرفتی که میخای بری جندع شی نع گو میخوری توله سگ فک میکنی همینطوری ولت میکنم آرع احمق نه خعر تو آلان از دارایی من محسوب میشی توله سگ الان کع یع توله کاشتم تو شکمت گوه میخوری از کصشعرا برا من بگی تُخم سگ
_باهق هق رو بهش زار زدم چی از جونم میخای هان چی از جونم میخای دخترونیگیمو ازم گرفتی چی میخای دیع هان کاری کردی که من با این همه بدبختیم بازم به فکر خودکشی نبودم که الان به فکر خودکشیم دارم فک میکنم خودمو از پشت بوم پرت کنم یا رگمو بزنم هنوز حرفم تموم نشدع بود که با مُشت کوبیدم تو ذهنم که پر خون شُد
_پدر سگ چی زری زدی هان گو میخوری خودکشی میکنی میفهمی گو میخوری تو این آراجیفو برام میزنی تا آخرت عمرت که تو این اتاق حبس شدی بهت میگم شوخی با من چه عواقبی دارع اینو گفت و به سمتم خیز برادش فک کردم بازم میخاد کتکم بزنع کع دستمو به حالت ضربدر جلو روم گرفتم و شروع کردم به جیغ زدن
_توروخدا گو خوردم ولم کنح نزن
دستامو گرفتو به سمت تخت بُرد و مثع دفع اول که میخاس باهام رابطه برقرار کنه، بست به تاج تخت با ترس بهش نگا کردم که با دستش هشدار گونه غرید
فکرع خود کشی یا هر گوهع دیع بزنع به سرت انقدع تا صبح میکنمت تا زیرم جون بدی
اومد روم که از ترس چشامو بستم که پتو رو روم کشیدو دستی رو صورتم کشیدو و گف بگیر بخاب خسته شدی
با مظلومیت نگاش کردم و قطره اشکی از چشام افتاد که قطره اشکمو با دستش پاک کرد و غرید یه بار دیگه گریه کنی چشاتو از جاش در میارم من به چشات احتیاجی ندارم
اینو گفتو به سمت کمد کنار تخت رفتو یع پودر ازش برداش و ریخت رو آبمیوه و هم زد به طرفم اومد و سرمو تو بغلش گرفتو و لیوانو به سمت دهنم برد که لبامو رو هم گذاشتم و با صدای تَه گلویم گفتم نمیخورم ولم کنح
لیوانو به سمت لبم برد و به زور خوردم داد و غرید دفع بعد انقدع آروم بات رفتار نمیکنما
سرمو رو بالش گذاشتو و موهامو با دستش پشت گوشم برد
با هق هق ادامه دادم وآی خدا من دختر نیسم همینجوری دس از سرم ور نمیزاشتن خونوادم حالا چه گوهی بخورم خدا من چقد بدبختم از رو تخت بلند شدم به سمت مانتو و شلوارم که مثع سگ وحشی از تنم تیکع پارش کردع بود از هر گوشه اتاق برداشم دستی به صورتع خیس از اشکم کشیدم باید میرفتم دیع نمیخام تو این جهنم بمونم میرمو یا خودمو میشکم یام یع کار دیع میکنم اصلن خودمو از بالا پَشت بوم پرت میکنم پایین
با عجله دکمه مانتومو کع یکمیم جر خوردع بودع میبستم کع با شدت افتادم رو تخت چشام به هیراد افتاد که با نفس نفس بهم نگاه میکرد
_چه گوهی میخای بخوری هااان ساعت ۸ شب کدوم گوری میخای بری با توام چرا لال مونی گرفتی که میخای بری جندع شی نع گو میخوری توله سگ فک میکنی همینطوری ولت میکنم آرع احمق نه خعر تو آلان از دارایی من محسوب میشی توله سگ الان کع یع توله کاشتم تو شکمت گوه میخوری از کصشعرا برا من بگی تُخم سگ
_باهق هق رو بهش زار زدم چی از جونم میخای هان چی از جونم میخای دخترونیگیمو ازم گرفتی چی میخای دیع هان کاری کردی که من با این همه بدبختیم بازم به فکر خودکشی نبودم که الان به فکر خودکشیم دارم فک میکنم خودمو از پشت بوم پرت کنم یا رگمو بزنم هنوز حرفم تموم نشدع بود که با مُشت کوبیدم تو ذهنم که پر خون شُد
_پدر سگ چی زری زدی هان گو میخوری خودکشی میکنی میفهمی گو میخوری تو این آراجیفو برام میزنی تا آخرت عمرت که تو این اتاق حبس شدی بهت میگم شوخی با من چه عواقبی دارع اینو گفت و به سمتم خیز برادش فک کردم بازم میخاد کتکم بزنع کع دستمو به حالت ضربدر جلو روم گرفتم و شروع کردم به جیغ زدن
_توروخدا گو خوردم ولم کنح نزن
دستامو گرفتو به سمت تخت بُرد و مثع دفع اول که میخاس باهام رابطه برقرار کنه، بست به تاج تخت با ترس بهش نگا کردم که با دستش هشدار گونه غرید
فکرع خود کشی یا هر گوهع دیع بزنع به سرت انقدع تا صبح میکنمت تا زیرم جون بدی
اومد روم که از ترس چشامو بستم که پتو رو روم کشیدو دستی رو صورتم کشیدو و گف بگیر بخاب خسته شدی
با مظلومیت نگاش کردم و قطره اشکی از چشام افتاد که قطره اشکمو با دستش پاک کرد و غرید یه بار دیگه گریه کنی چشاتو از جاش در میارم من به چشات احتیاجی ندارم
اینو گفتو به سمت کمد کنار تخت رفتو یع پودر ازش برداش و ریخت رو آبمیوه و هم زد به طرفم اومد و سرمو تو بغلش گرفتو و لیوانو به سمت دهنم برد که لبامو رو هم گذاشتم و با صدای تَه گلویم گفتم نمیخورم ولم کنح
لیوانو به سمت لبم برد و به زور خوردم داد و غرید دفع بعد انقدع آروم بات رفتار نمیکنما
سرمو رو بالش گذاشتو و موهامو با دستش پشت گوشم برد
۹.۹k
۲۳ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.