بهانه کن تو عشق را بیا بخوان کنار من

...
بهانه کن تو عشق را بیا بخوان کنار من
در این هوای بی‌کسی بیـا بمان نگار من
غزل برای چشم توست به‌رنگ آبی دلت
بیا بخوان به‌نام عشق بیا تو ای‌بهار من
دلـم شکسته در غـمت به دوری نگاه تو
مـرا به تـب رها مکن بیـا بمـان کـنار من
لبت به طعم زندگی دلـم به کـام بندگی
به اشک شب اسـیر شد تمام انتظار من
به‌یاد بوسه‌های‌تو به‌فکر شب نشسته‌ام
به ساز زندگی بزن تو ساز با سه تار من
به‌خیسی نگاه‌من به نغمه‌های‌ شعر شب
به‌بغض خسته دلم بمان تو در شعار من
شکسته بغض‌دل‌بیا به‌عطر زندگی قسم
به‌شورهجروسیل‌غم شکسته‌دل بهار من
به زلف تو شدم اسیر بیا و کم بهانه گیر
بیا که نقش کرده‌ای تو ای همه وقار من
سکوت من نگـاه تـو سـیاه شـب پگاه تو
بمان‌روشنی‌ببخش‌به‌شب‌به‌چشم تار من
غزل‌غزل بهـانه‌ای تـو ای که عاشقـانه‌ای
مکن‌عذاب بیش مرا ببین‌تو حال زار من
منم که در پـناه تـو شـکسته در نگـاه تو
عتاب کرده‌ای چـرا تو قلب شرم‌سار من
«ندا» به‌جرم عاشقی اسیر شد به‌بندگی
ببین‌که غرق‌شد دلم به‌اشک ای قرار من #سروده_های_عاشقانه