فقط مال من باش پارت ۲۷
آهنگ پخش شد همه در سکوت مردهم پاشد رفت جونگ کوک اوند سمتم کوک:عشقم کاره دیگه ای که باهات نکرد من:بدتر از این نه بعد اومد بغلم کرد همون موقع سولی اومد جونگ کوک برگشت طرفش کوک:سولی گفتم کنارش باش من یه چیزی میدونستم که گفتم پیشش باش من:جونگ کوک سولی تقصیری نداشت سولی:ببخشید بعد سولی رفت بعد رفتم جلوش من:عشقم سولی تقصیری نداشت کوک:یونا من یه چیزی میدونستم که گفتم پیشت باشه من:هوممم خوب یکی صداش کرد رفت پیش اون نمی تونست که به حرف اون گوش نده و پیش من باشه کوک:خیله خوب مهم اینه که زود رسیدم و مثل قبل نشد بعد اومد دستمو گرفت کوک:واقعا نمیفهمم چرا تا میایم بیرون زرت یکی میخواد همه چیو بهم بزنه فکر کنم از این به بعد باید بیشتر مراقبت باشم هیز زیاده من:هوم خیله خوب بیا بهش فکر نکنیم ادامه مهمونی کوک:خیله خوب همون موقع یه نفر با یه سینی شراب اومد دستش میلرزید بعد جونگ کوک یدونه برا خودش برداشت یدونم برا من بعد تعطیم کرد و رفت کوک:چش بود من:واقعا نمیدونی کوک:نه من:ازت میترسه😂😂🤣🤣 کوک:حالا مگهومن کاریش داشتم من:جونگ کوک منم بودم میترسیدم بدبخت داشت میلرزید کوک:همینه که هست کسی به عشق من نگاه کنه عاقبتش همینه بعد منو گرفت تو بغلش کوک:عاقبت نگاه کردن به دوست دختر جونگ کوک همینه بعد لبمو گاز گرفتم من:آقای جئون فقط شما غیرتی نیستی کوک:یعنی میخوای بگی توهم هستی من:بله نه بشینم اینجا یکی نزدیک شه بعد منم نگاه کنم هرهرهر بخندم نخیر قبل از اینکه بخواد کاری کنه باید فکر اینجاهاشو بکنه بعد کوک:اوههههه اوهه اوه ترسیدم من:مسخره نکن کوک:کی مسخره کردم بعد سرمو گرفتم اونور و نگاش نکردم کوک:باز قهر کردی با من من:نه نکردم کوک:یعنی من این قیافرو نمیشناسم قهر کردی قهر کردی آشتی نکنی همینجا داد میزنما من:شوخی باحالی بود کوک:عه باشه یهو داد زد همه ترسیدن کوک:چرا این دختره بیخود با من قهر میکنه بعد رفتم طرفش دستمو رو دهنش گذاشتم من:باشه باشه آشتی همونجوری گفت کوک:من با کسی شوخی ندارم بخوام بکنم میکنم من:خیله خوبببب آشتییی بعد خودش دستمو برداشت از رو دهنش کوک:تو که یه بند میخوای باهام قهر کنی من آخر یه روزی یه جای از دست قهر کردنات میمیرم من:خدانکنه بعدشم درسه عبرتی باشه برای پروها 🙂😂و بعدشم تو بمیری منم میمیرم تنهایی نمیمیری منو چسبوند به خودش کوک:یعنی هرجا برم باهام میای من:اوهوم هرجا بری میام بعد خندید سرشو تو گردنم برد دستشو رو کمرم گذاشت سرشو آورد بیرون لیوانشو گذاشت پایین کوک:فکر کنم اینجا جای مناسبی برای بوسیدن لبات نیست بریم لب دریا من:باشه بریم بعد سولی صدا زدم من:سولییی سولی:بله من:ما داریم میریم سولی:عاااا کجا من:باید بریم خسته ایم جونگ کوک همینجوری میخواست منو ببره
۵۲.۸k
۲۷ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.