نجوای عشق پارت ۶۴
تهیونگ رفت هکر و آورد اومد تو نامجون:سلام من نامجونم من:سلام کوک:سلام بعد به هم دست دادیم نامجون:من میتونم مشکلتونو هل کنم من:اوکی کوک:خیله خوب ما باید صبر کنیم تا زنگ بزنه(فرزندم اومدیمو تا شب زنگ نزد😐😂😂😂😂) اومد نشست رو صندلی پشت کامپیوتر موهاش خیلی باحال بود تهیونگم بود اونجا منتظر دستمو میزدم رو موهاش جونگ کوک اومد آروم گفت کوک:نکن من:😋😂 کوک:کرمک میگم نکن نامجون یهو برگشت منم دستمو کشیدم و رفتم اونور کوک:شب به حسابت میرسم من:بشین بابا😝 کوک:😬توله سگ نامجون:ساعت چنده من:اهم ساعت ۵ نامجون:یعنی باید تو فردا صبح صبر کنیم کوک:مشکلی داری جونگ کوک دستشو زد رو شونش نامجون:نه نه ندارم فقط اگه خوابم برد نگید چرا کوک:تو فقط بخواب😐(این تهدید بود😂) نامجون:بله بله تهیونگ میخندید تهیونگ:😂🤣🤣 من:😂😂😂 بعد برگشت یه نگاه به صورت جونگ کوک کرد بعد برگشت گفت نامجون:باشه تحمل میکنم کوک:آفرین(اینجا جونگ کوک بزرگتر حالیش نیست☺😂🤣😂) تا ساعت دو نصب شب وایساده بودیم من دیگه داشتم میمردم تهیونگ که خوابیده افتاده بود زمین رو صندلی خر و پوف کوک:اینو😐 من:ساعت ۲ نصب شبه چه انتظاری داری نامجون داشت میرفت نامجون:یه چوب کبیرت گذاشته بود رو چشش جونگ کوک شد مثل من دست میزد رو موهاش من:خودت دست میزنی بعد به من میگی یدونه زدم با لگد تو پاش جونگ کوک اومد سمتم من در رفتم اونور کوک:توله سگ من:خودتی😝 کوک:میاما من:بلررررررر😝 کوک:زبون درازی میکنی من:اوهوم کوک:نکنه تنت میخواره بیا بخوارونمش من:نه نمیخواره کوک:تو فقط بیا اینجا من:کخخخخخخ🐺🐺 کوک:برا من وحشی میشی اومد سمتم داشتم میرفتم یهو دستمو گرفت کشیدم سمت خودش کوک:میدونستی خیلی عوضی😐 من:تو میدونستی کوک:نه من:پس منم نمیدونستم بعد ازم جدا شد که خوابمون برد ساعت ۱۲ صبح بود بیدار شدیم که گوشیم زنگ خورد من اینه فشنگ پاشدم همرو بیدار کردم نامجونم همینطور بعد جواب دادم خودش بود نامجون:خیله خوب بزارش رو بلندگو کوک:آره بعد کامپیوتر و روشن کرد و من جواب دادم و گوشیو گذاشتم رو بلند گو من:بله سوکی:سلام خوشگله جونگ کوک به زور تحمل میکرد تهیونگ گرفته بودش اونم پاهاشو میکوبید رو زمین دستشو گاز میگرفت همه چیو داغون کرد من:جونگ کوک آروم باش کوک:الان میخوام بکشمش به خدا😠😠😠😠😠😠 من:بگو از جون من چی میخوای سوکی:من جونتو میخوام خودتم میخوام جونگ کوک هر لحظه بدتر میشد دیگه میخواست صندلی نامجون و بگیر بزن تو سر خودش کوک:میکشمت 😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠 من:😐😂😂😂 جان عمت اروم باش یهو نامجون گفت هوووو نامجون:گرفتمش هووو کوک:یسسسسسس من:عوضی من هیچ وقت مال تو نمیشم سوکی:واقعا من:پ چی سوکی:میبینیم بعد قطع کرد کوک:😠😠😠😠😠😠😠😠😠
۱۲.۷k
۲۷ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.