نجوای عشق پارت ۸۲
من:نمیدونم دکتر میگه هنوز اود نکرده ولی بازم براس خطرناک تهیونگ اگه اود کنه و بره تو کما چی من چیکار کنم تهیونگ:جونگ کوک ناراحت نباش اون دختر قویه هیچیش نمیشه من:من الان میرم ببینمش حالم خوب نیست باید ببینمش تهیونگ:خیله خوب برو بعد رفتم تو اتاق نایکا رو پیدا کردم و رفتم تو و کنارش نشستم و دستشو گرفتم من:عشقم چرا یه دفع اینجوری شدی چرا زودتر اینطوری نشدی که دوباره کنارم باشی نایکا من میدونم که میشنوی تو دختر قوی هستی میتونی از پسش بر بیاری تو خودت قول دادی کنارم میمونی و هیچ وقتم زیر نمیشکنی قولی که چند بار به من دادی اگه زیر قولت بزنی هیچ وقت نمیبخشمت هیچ وقت پس از پسش بربیا بعد سرمو گذاشتم رو دستش و گریه میکردم و اشک میریختم نایکا:گریه نکن بعد سرمو آوردم بالا من:نایکا دیدم اونم گریه میکنه نایکا:گریه نکن لطفا من:عشقم باشه گریه نمیکنم بعد دستشو آورد و اشکامو پاک کرد نایکا:آره منبهت قول دادم من اگه زیر قولت بزنم اون دنیا خودمو نمیبخشم من:اینجوری حرف نزن تو هیچ جا نمیری فهمیدی نایکا:باشه من:عزیزم نایکا تو تومار مغزی داری دکتر بهم گفت اون خون دماغاتم بخاطر همین بود با اینکه تو بچگی بوده ولی بازم خوب تونستی نگهش داری ببین میگم قوی 😂 نایکا:پس اینم میتونم تحمل کنم من:آره میتونی تو نایکا منی پس میتونی نایکا:پس بخاطر تو اینم میندازم دور به گمشو😂 من:خوبه😂 نایکا:فقط رزی نفهمه ها من:باشه ولی اون که اول و آخر میفهمه نایکا:نمیخوام بخاطر من بچش طوری شه من:خیله خوب
۱۳.۲k
۲۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.