حتما شما هم ضرب المثل یک کلاغ، چهل کلاغ را شنیده اید. برا
حتما شما هم ضرب المثل یک کلاغ، چهل کلاغ را شنیده اید. برای ریشه این ضرب المثل، داستان های متعددی ذکر شده است.
از فردی که بر اثر بیماری حالت تهوع گرفته بود و شیء کوچک سیاهی از دهانش بیرون آمده بود و عاقبت خبر رسید مردی حالت تهوع داشته و ۴۰ کلاغ از دهانش بیرون آمده تا این که جوجه کلاغی روی زمین افتاد، اما تا وقتی کلاغ ها به هم خبر بدهند و برای کمک او بروند؛ خبر به این صورت تغییر کرده بود که جوجه کلاغ داستان مرده است. داستان هر چه باشد توفیری نمی کند. موضوع، تغییر واقعیت در انتقال اخبار میان مردم است. آنچه در این ضرب المثل ها اتفاق افتاده، بسیاری از اوقات بر سر آمار می آید. مردم آمارهایی را می خوانند یا می شنوند و در مرحله نقل آن جور دیگری رفتار می کنند تا النهایه، واقعیت آماری بکلی تحریف شود.
وحال خود داستان:
ننه کلاغه صاحب یک جوجه شده بود . روزها گذشت و جوجه کلاغ کمی بزرگتر شد . یک روز که ننه کلاغه برای آوردن غذا بیرون میرفت به جوجه اش گفت : عزیزم تو هنوز پرواز کردن بلد نیستی نکنه وقتی من خونه نیستم از لانه بیرون بپری . و ننه کلاغه پرواز کرد و رفت .
هنوز مدتی از رفتن ننه کلاغه نگذشته بود که جوجه کلاغ بازیگوش با خودش فکر کرد که می تواند پرواز کند و سعی کرد که بپرد ولی نتوانست خوب بال وپر بزند و روی بوته های پایین درخت افتاد .
همان موقع یک کلاغ از اونجا رد میشد ،چشمش به بچه کلاغه افتاد و متوجه شد که بچه کلاغ نیاز به کمک دارد . او رفت که بقیه را خبر کند و ازشان کمک بخواهد
پنج کلاغ را دید که روی شاخه ای نشسته اند گفت :” چرا نشسته اید که جوجه کلاغه از بالای درخت افتاده.“ کلاغ ها هم پرواز کردند تا بقیه را خبر کنند .
... تا اینکه کلاغ دهمی گفت : ” جوجه کلاغه از درخت افتاده و فکر کنم نوکش شکسته . “ و همینطور کلاغ ها رفتند تا به بقیه خبر بدهند .
... کلاغ بیستمی گفت :” کمک کنید چون جوجه کلاغه از درخت افتاده و نوک و بالش شکسته .“
همینطور کلاغ ها به هم خبر دادند تا به کلاغ چهلمی رسید و گفت :” ای داد وبیداد جوجه کلاغه از درخت افتاده و فکر کنم که مرده .“
همه با آه و زاری رفتند که خانم کلاغه را دلداری بدهند . وقتی اونجا رسیدند ، دیدند ، ننه کلاغه تلاش میکند تا جوجه را از توی بوته ها بیرون آورد .
کلاغ ها فهمیدند که اشتباه کردند و قول دادند تا از این به بعد چیزی را که ندیده اند باور نکنند .
از اون به بعد این یک ضرب المثل شده و هرگاه یک خبر از افراد زیادی نقل شود بطوریکه به صورت نادرست در آید ، می گویند خبر که یک کلاغ، چهل کلاغ شده است
پس نباید به سخنی که توسط افراد زیادی دهن به دهن گشته، اطمینان کرد زیرا ممکن است بعضی از حقایق از بین رفته باشد و چیزهای اشتباهی به آن اضافه شده باشد
کوردان مانا
(شاهو)
از فردی که بر اثر بیماری حالت تهوع گرفته بود و شیء کوچک سیاهی از دهانش بیرون آمده بود و عاقبت خبر رسید مردی حالت تهوع داشته و ۴۰ کلاغ از دهانش بیرون آمده تا این که جوجه کلاغی روی زمین افتاد، اما تا وقتی کلاغ ها به هم خبر بدهند و برای کمک او بروند؛ خبر به این صورت تغییر کرده بود که جوجه کلاغ داستان مرده است. داستان هر چه باشد توفیری نمی کند. موضوع، تغییر واقعیت در انتقال اخبار میان مردم است. آنچه در این ضرب المثل ها اتفاق افتاده، بسیاری از اوقات بر سر آمار می آید. مردم آمارهایی را می خوانند یا می شنوند و در مرحله نقل آن جور دیگری رفتار می کنند تا النهایه، واقعیت آماری بکلی تحریف شود.
وحال خود داستان:
ننه کلاغه صاحب یک جوجه شده بود . روزها گذشت و جوجه کلاغ کمی بزرگتر شد . یک روز که ننه کلاغه برای آوردن غذا بیرون میرفت به جوجه اش گفت : عزیزم تو هنوز پرواز کردن بلد نیستی نکنه وقتی من خونه نیستم از لانه بیرون بپری . و ننه کلاغه پرواز کرد و رفت .
هنوز مدتی از رفتن ننه کلاغه نگذشته بود که جوجه کلاغ بازیگوش با خودش فکر کرد که می تواند پرواز کند و سعی کرد که بپرد ولی نتوانست خوب بال وپر بزند و روی بوته های پایین درخت افتاد .
همان موقع یک کلاغ از اونجا رد میشد ،چشمش به بچه کلاغه افتاد و متوجه شد که بچه کلاغ نیاز به کمک دارد . او رفت که بقیه را خبر کند و ازشان کمک بخواهد
پنج کلاغ را دید که روی شاخه ای نشسته اند گفت :” چرا نشسته اید که جوجه کلاغه از بالای درخت افتاده.“ کلاغ ها هم پرواز کردند تا بقیه را خبر کنند .
... تا اینکه کلاغ دهمی گفت : ” جوجه کلاغه از درخت افتاده و فکر کنم نوکش شکسته . “ و همینطور کلاغ ها رفتند تا به بقیه خبر بدهند .
... کلاغ بیستمی گفت :” کمک کنید چون جوجه کلاغه از درخت افتاده و نوک و بالش شکسته .“
همینطور کلاغ ها به هم خبر دادند تا به کلاغ چهلمی رسید و گفت :” ای داد وبیداد جوجه کلاغه از درخت افتاده و فکر کنم که مرده .“
همه با آه و زاری رفتند که خانم کلاغه را دلداری بدهند . وقتی اونجا رسیدند ، دیدند ، ننه کلاغه تلاش میکند تا جوجه را از توی بوته ها بیرون آورد .
کلاغ ها فهمیدند که اشتباه کردند و قول دادند تا از این به بعد چیزی را که ندیده اند باور نکنند .
از اون به بعد این یک ضرب المثل شده و هرگاه یک خبر از افراد زیادی نقل شود بطوریکه به صورت نادرست در آید ، می گویند خبر که یک کلاغ، چهل کلاغ شده است
پس نباید به سخنی که توسط افراد زیادی دهن به دهن گشته، اطمینان کرد زیرا ممکن است بعضی از حقایق از بین رفته باشد و چیزهای اشتباهی به آن اضافه شده باشد
کوردان مانا
(شاهو)
۵.۱k
۲۱ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.