عاشقانه
تو قرار کرده بودی که مرا قرار باشی
دل بیقرار من را همه لحظه یار باشی
نظر کدام نوری! نفس کدام بادی!
که دلم شبیه پاییز و تو چون بهار باشی
همه عمر صبر کردم به هوای وصل رویت
به امید آنکه روزی تو به من دچار باشی
مهِ آسمان بَرَد رشک به نور چهرهی تو
که برای رقصِ جانم تو به از سهتار باشی
به امید آنکه جایی قدمی نهاده باشی
بروم به هر مکانی که در آن دیار باشی
به گناه با تو بودن ز بهشت هم گذشتم
که در این کویر دنیا تو مرا نگار باشی
دل بیقرار من را همه لحظه یار باشی
نظر کدام نوری! نفس کدام بادی!
که دلم شبیه پاییز و تو چون بهار باشی
همه عمر صبر کردم به هوای وصل رویت
به امید آنکه روزی تو به من دچار باشی
مهِ آسمان بَرَد رشک به نور چهرهی تو
که برای رقصِ جانم تو به از سهتار باشی
به امید آنکه جایی قدمی نهاده باشی
بروم به هر مکانی که در آن دیار باشی
به گناه با تو بودن ز بهشت هم گذشتم
که در این کویر دنیا تو مرا نگار باشی
۸.۳k
۱۲ بهمن ۱۴۰۱