تا ابد در شعرهایم بوی باران میدهی
تا ابد در شعرهایم بوی باران میدهی
وصف آن دلدادگی در جمع یاران میدهی
پشت هم میبافم این را بر تنت کن نازنین
قاصد عشق منی با سوز حرمان میدهی
قبل رفتن پر کن این پیمانه را بار دگر
خود خوری های مرا روزی تو پایان میدهی
غالبا باید که چشمت را ببندی روی من
این تفاعل را شبی در من تو سامان میدهی
واژه ها رنگ غروب سرد پاییز من و
گوشه چشمی به ما کن جان من جان میدهی
قلب من میگیرد از لج بازی بیهوده ات
میشود یک بوسه ی شیرین به من، هان میدهی ؟
کام آخر را بده میبوسم آن لب های تو
این که گفتم را مگیر از من که درمان میدهی
وصف آن دلدادگی در جمع یاران میدهی
پشت هم میبافم این را بر تنت کن نازنین
قاصد عشق منی با سوز حرمان میدهی
قبل رفتن پر کن این پیمانه را بار دگر
خود خوری های مرا روزی تو پایان میدهی
غالبا باید که چشمت را ببندی روی من
این تفاعل را شبی در من تو سامان میدهی
واژه ها رنگ غروب سرد پاییز من و
گوشه چشمی به ما کن جان من جان میدهی
قلب من میگیرد از لج بازی بیهوده ات
میشود یک بوسه ی شیرین به من، هان میدهی ؟
کام آخر را بده میبوسم آن لب های تو
این که گفتم را مگیر از من که درمان میدهی
۵.۹k
۰۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.