بِه وَقتِه نِوِشتِه آنآ
#قسمت_اول
خودمو یه ذره کشیدم طرفش .به نیم رخش نگا کردم محو یه نقطه بود .نگاشو دنبال کردم .دختر بچه دوساله ای که با پدرو مادرش نشسته بودن رو تخته سنگ وسه تایی بع پشمک خوردن دخترشون میخندیدنو قربون صدقش میرفتن .منم محو اون دختر بچه شدم.آنا من بچه میخوام!
زودی برگشتم طرفشو با چشای گرد شدم گفتم چییی؟! بچه ؟!
اره بچه ازین تپلیای سفید و تربچه که لپشون گاز گرفتنیه.
خندیدمو دستشو گرفتمو گفتم اولامن که هنو خودم بچم یکم صورتمو نزدیکش بردم و نفسمو دادم بیرون که موهای رو صورتم بخوره تو صورتش مات موند با اینکارم. گفتم دوما بچه ها نق نقو ان من تحملشو ندارم.یهو خاص بغلم بگیره کع با چشای شیطونم علامت دادم که اینجاا
پووفی کشیدو دستمو محکم گرفتو گف آنا پس کی میشه منو تو باهم بریم زیر یه سقف من تحمل ندارم همش فقط ببینمت من دوست دارم خانوم خونم باشی عشقم باشی اصلا صب که پامیشما اول تورو یه بغل گنده بکنم چشای خوشگلتو هعی ببوسم بعد مثلا ۵تا بچه هامون صب نق نق کنن...
وسط حرفش پریدم صب کن صب کن ببینم اصلا کی به تو بعله میده که برا خودت میبریو میدوزی ؟
باتعجب نگام کردو گف آنا
شونه هامو بالا انداختم
نچ نچی کردو گف نه من باید از الان دست به کارشم
سوالی نگاش کردم که خیز برداشت سمتم زودی پاشدم با تموم قدرتم دویدم انقدر محوطه پارکو دویدیم که دیه نفسم بالا نمیومد دستم روقلبم گزاشتم چرا انقدر نا ارومه لعنتی نفسم بالا نمیومد یهو خوردم زمین رو چمنا انقدر حالم بد بود که چمنارو تو مشتم گرفتم صدای سپهرو گنگ میشندیم که صدام میکرد رسید بهم بغلم کردو گف آنا چته عزیز دلم چی شده به تو؟! با دستم به کیفم اشاره کردم تند سمت کیفم پرید و گف چی چی میخوای ؟! یه قطره اشک جلو دیدمو گرفته بود تار میدیدمش به خس خس افتاده بودم با دستم محکم میزدم زمین گنگ نگام میکرد نمدونس چیکار کنه کل کیفمو خالی کرد زمین دیگه داشتم بیهوش میشدم چشام بسته شد که اسپره رو گذاش دهنمو فشارش داد هوارو باهمه وجودم بلعیدم و دیگه هیچی نفهمیدم.......
https://wisgoon.com/pin/30459935/
#ana
#عکس #عاشقانه #هنر #عکس_نوشته #جذاب
خودمو یه ذره کشیدم طرفش .به نیم رخش نگا کردم محو یه نقطه بود .نگاشو دنبال کردم .دختر بچه دوساله ای که با پدرو مادرش نشسته بودن رو تخته سنگ وسه تایی بع پشمک خوردن دخترشون میخندیدنو قربون صدقش میرفتن .منم محو اون دختر بچه شدم.آنا من بچه میخوام!
زودی برگشتم طرفشو با چشای گرد شدم گفتم چییی؟! بچه ؟!
اره بچه ازین تپلیای سفید و تربچه که لپشون گاز گرفتنیه.
خندیدمو دستشو گرفتمو گفتم اولامن که هنو خودم بچم یکم صورتمو نزدیکش بردم و نفسمو دادم بیرون که موهای رو صورتم بخوره تو صورتش مات موند با اینکارم. گفتم دوما بچه ها نق نقو ان من تحملشو ندارم.یهو خاص بغلم بگیره کع با چشای شیطونم علامت دادم که اینجاا
پووفی کشیدو دستمو محکم گرفتو گف آنا پس کی میشه منو تو باهم بریم زیر یه سقف من تحمل ندارم همش فقط ببینمت من دوست دارم خانوم خونم باشی عشقم باشی اصلا صب که پامیشما اول تورو یه بغل گنده بکنم چشای خوشگلتو هعی ببوسم بعد مثلا ۵تا بچه هامون صب نق نق کنن...
وسط حرفش پریدم صب کن صب کن ببینم اصلا کی به تو بعله میده که برا خودت میبریو میدوزی ؟
باتعجب نگام کردو گف آنا
شونه هامو بالا انداختم
نچ نچی کردو گف نه من باید از الان دست به کارشم
سوالی نگاش کردم که خیز برداشت سمتم زودی پاشدم با تموم قدرتم دویدم انقدر محوطه پارکو دویدیم که دیه نفسم بالا نمیومد دستم روقلبم گزاشتم چرا انقدر نا ارومه لعنتی نفسم بالا نمیومد یهو خوردم زمین رو چمنا انقدر حالم بد بود که چمنارو تو مشتم گرفتم صدای سپهرو گنگ میشندیم که صدام میکرد رسید بهم بغلم کردو گف آنا چته عزیز دلم چی شده به تو؟! با دستم به کیفم اشاره کردم تند سمت کیفم پرید و گف چی چی میخوای ؟! یه قطره اشک جلو دیدمو گرفته بود تار میدیدمش به خس خس افتاده بودم با دستم محکم میزدم زمین گنگ نگام میکرد نمدونس چیکار کنه کل کیفمو خالی کرد زمین دیگه داشتم بیهوش میشدم چشام بسته شد که اسپره رو گذاش دهنمو فشارش داد هوارو باهمه وجودم بلعیدم و دیگه هیچی نفهمیدم.......
https://wisgoon.com/pin/30459935/
#ana
#عکس #عاشقانه #هنر #عکس_نوشته #جذاب
۴.۶k
۰۸ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.