فیک جونگ کوک پارت ۴۲ (معشوقه)
جونگ کوک:ا.ت تو چی بهم بگو چرا انگار تو و تهیونگ دارین یه چیزی رو ازم پنهان میکنید؟!(داد)
رفتم نزدیکش و بغلش کردم اونم خیلی از این کارم تعجب کرده بود و تکونی نمیخورد اما بعد چند ثانیه یه دستشو پشت کمرم گذاشت اون یکی رو هم روی موهام گذاشت منم سرمو روی شونش گذاشتم و گفتم:
ا.ت :آره جونگ کوک درست فهمیدی منو و تهیونگ داریم یه چیزی رو ازت پنهان میکنیم.
یه دفعه دیدم لباسم داره از پشت خیس میشه اینکه هنوز نگفتم شروع کرد به گریه کردن اگه بگم که ممکنه خودشو بکشه از گریه کردن!
جونگ کوک :چی؟(بغض)
ا.ت: خب من قراره چند وقت دیگه ازدواج کنم.(بغض)
جونگ کوک :با کی؟(گریه)
ا.ت:پسرعموم(گریه آروم)
جونگ کوک :(گریه آروم و هق هق)
ا.ت:جونگ کوک داری گریه میکنی باورکن من انقدر ارزش ندارم که بخاطرم گریه کنی.
جونگ کوک:اینطوری نگو ا.ت من حاظرم همه چیزم رو بدم فقط برای اینکه تو ماله من بشی.(گریه)
با این حرفش منم گریم گرفت. دو تا دستمو پشت کمرش حلقه کردم و محکم فشار دادم و همینطور که سرم روی شونش بود اشک میریختم.یه دفعه دیدم ازم جدا شد.با چشمانی که تعجب کرده و خیس بودن بهش نگاه کردم اثری نه از اشک بود نه غم فقط یه قیافه ی سرد و خشک و خشن بود که بهم گفت:
جونگ کوک: هیچوقت کاری که امروز با من کردی و جوری که قلبم رو شکوندی رو فراموش نکن چون منم هیچوقت یادم نمیره و مطمئن باش که بالاخره پسرعموت رو میکشم و تو ماله من میشی من خواستم از راه عشق وارد بشم و بهت زور نگم و کم کم تورو عاشق خودم کنم ولی انگار تو خشن و بی رحم دوست داری کسی که فقط به فکر رضایت خودشه نه طرف مقابلش پس منتظر باش و ببین که من چیکار میکنم.
بعد اومد سمتم و محکم چونم رو گرفت و لباشو روی لبام گذاشت و بعد چند تا مک محکم ازم جدا شد و رفت سمت در و داخل چارچوب در برگشت سمت من و گفت:
جونگ کوک :خدافظ کیم ا.ت
ا.ت:خداحافظ جئون جونگ کوک.
بتورم نمیشه اون الان چیکار کرددددد! منو بوسید درسته که قبلا یه بار یه بوسه داشتیم ولی اون اتفاقی و بخاطر بی احتیاطی جونگ کوک موقعی بود که سوار ماشین شد ولی الان چی؟ الان هم اتفاقی بود؟نه قطعا اتفاقی نبود نکنه جونگ کوک جدی جدی عاشقم شده؟ بعد هم رفت و منو با یه دنیا پر از غم و سوال وحشت تنها گذاشت بیخیال اون بوسه شدم. یعنی چی اگه اون سراغ پسر عموم بره و کشته بشه چی؟من واقعا نمیخوام اتفاقی برای جونگ کوک بیوفته. نه اون بزرگترین مافیای کره اس امکان نداره که جونگ کوک پیداش کنه. کاشکی پسر عموم عاشق یه دختر دیگه بشه و دست از سر من برداره من واقعا نمیخواستم قلب جونگ کوک رو بشکونم ولی این برای خودش بهتره........
رفتم نزدیکش و بغلش کردم اونم خیلی از این کارم تعجب کرده بود و تکونی نمیخورد اما بعد چند ثانیه یه دستشو پشت کمرم گذاشت اون یکی رو هم روی موهام گذاشت منم سرمو روی شونش گذاشتم و گفتم:
ا.ت :آره جونگ کوک درست فهمیدی منو و تهیونگ داریم یه چیزی رو ازت پنهان میکنیم.
یه دفعه دیدم لباسم داره از پشت خیس میشه اینکه هنوز نگفتم شروع کرد به گریه کردن اگه بگم که ممکنه خودشو بکشه از گریه کردن!
جونگ کوک :چی؟(بغض)
ا.ت: خب من قراره چند وقت دیگه ازدواج کنم.(بغض)
جونگ کوک :با کی؟(گریه)
ا.ت:پسرعموم(گریه آروم)
جونگ کوک :(گریه آروم و هق هق)
ا.ت:جونگ کوک داری گریه میکنی باورکن من انقدر ارزش ندارم که بخاطرم گریه کنی.
جونگ کوک:اینطوری نگو ا.ت من حاظرم همه چیزم رو بدم فقط برای اینکه تو ماله من بشی.(گریه)
با این حرفش منم گریم گرفت. دو تا دستمو پشت کمرش حلقه کردم و محکم فشار دادم و همینطور که سرم روی شونش بود اشک میریختم.یه دفعه دیدم ازم جدا شد.با چشمانی که تعجب کرده و خیس بودن بهش نگاه کردم اثری نه از اشک بود نه غم فقط یه قیافه ی سرد و خشک و خشن بود که بهم گفت:
جونگ کوک: هیچوقت کاری که امروز با من کردی و جوری که قلبم رو شکوندی رو فراموش نکن چون منم هیچوقت یادم نمیره و مطمئن باش که بالاخره پسرعموت رو میکشم و تو ماله من میشی من خواستم از راه عشق وارد بشم و بهت زور نگم و کم کم تورو عاشق خودم کنم ولی انگار تو خشن و بی رحم دوست داری کسی که فقط به فکر رضایت خودشه نه طرف مقابلش پس منتظر باش و ببین که من چیکار میکنم.
بعد اومد سمتم و محکم چونم رو گرفت و لباشو روی لبام گذاشت و بعد چند تا مک محکم ازم جدا شد و رفت سمت در و داخل چارچوب در برگشت سمت من و گفت:
جونگ کوک :خدافظ کیم ا.ت
ا.ت:خداحافظ جئون جونگ کوک.
بتورم نمیشه اون الان چیکار کرددددد! منو بوسید درسته که قبلا یه بار یه بوسه داشتیم ولی اون اتفاقی و بخاطر بی احتیاطی جونگ کوک موقعی بود که سوار ماشین شد ولی الان چی؟ الان هم اتفاقی بود؟نه قطعا اتفاقی نبود نکنه جونگ کوک جدی جدی عاشقم شده؟ بعد هم رفت و منو با یه دنیا پر از غم و سوال وحشت تنها گذاشت بیخیال اون بوسه شدم. یعنی چی اگه اون سراغ پسر عموم بره و کشته بشه چی؟من واقعا نمیخوام اتفاقی برای جونگ کوک بیوفته. نه اون بزرگترین مافیای کره اس امکان نداره که جونگ کوک پیداش کنه. کاشکی پسر عموم عاشق یه دختر دیگه بشه و دست از سر من برداره من واقعا نمیخواستم قلب جونگ کوک رو بشکونم ولی این برای خودش بهتره........
۱۰.۰k
۱۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.