جهت مخالف
جهت مخالف
پارت۱۲
ادمین ویو:
ات ظریف راه میرفت و باوقار و وقتی وارد شد همه سریع نگاهش کردن و همونطور سریع نگاهاشونو دزدیدن
چون اون دخترو میشناختن و همراه جیانگ دیده بودن و میدونستن سرنوشت نگاه کردن به عشق جیانگ چیه و همه با بدبختی سعی میکردن اون دختر زیبا رو نادیده بگیرن
مخصوصا اینکه با یه پسر دیگه اومده بود و خیلی صمیمی دستشو گرفته
درسته که جونگکوک زیر ماسک تغییر چهرش اصلن صورت اصلیش معلوم نبود ولی اگه اونو برمی داشت همه می دیدن که چقد قرمز شده اون با دخترا چالش داشته بود حتی موزیک ویدیو هم گرفته بود و دست اون دختر رو گرفته ولی الان موران دستاشو دور بازوهاش حلقه کرده بود
البته که خود موران هم سعی داشت که به صورت جونگکوک نگاهی نکنه و البته که داشت خودشو کنترل می کرد که یه بلایی سر هانا نیاره که هی نیشخند میزد
رفتن و نشستن روی یکی از میزا
جیانگ با حالت استرسی دوباره توی سالنو نگاه کرد و اتو دید و چهرش برق زد ولی وقتی یه پسر روکنارش دید برق صورتش از بین رفت و با حالت گرفته رفت سمتش تا بهشون خوشامد بگه
جیانگ:موران!
موران درحالی که داشت با جونگکوک وهانا حرف می زد نگاهش کرد
ات:اوه...جیانگ
اینو گفت که جونگکوک دست پاچه نشه و بدون که جیانگ کدومه ولی وقتی باهاش حرف می زد اضطراب رو توی صداش حس می کرد
جیانگ نگاهی به جونگکوک کرد و بهش گفت
جیانگ:شما؟
کوک:من یه رینم خوش وقتم
جیانگ:خواستم در جریان باشی که من...
کوک:بله میدونم تو دوس پسر قبلی مورانی
جیانگ:خب پس بدون که الان من میخوام با موران حرف بزنم
موران:نیازی نیست
ولی جیانگ دست مورانو کشید و مورانم دستشو از توی دستش بیرون کشید
موران:خودم می تونم بیام(بی حوصله)
پارت۱۲
ادمین ویو:
ات ظریف راه میرفت و باوقار و وقتی وارد شد همه سریع نگاهش کردن و همونطور سریع نگاهاشونو دزدیدن
چون اون دخترو میشناختن و همراه جیانگ دیده بودن و میدونستن سرنوشت نگاه کردن به عشق جیانگ چیه و همه با بدبختی سعی میکردن اون دختر زیبا رو نادیده بگیرن
مخصوصا اینکه با یه پسر دیگه اومده بود و خیلی صمیمی دستشو گرفته
درسته که جونگکوک زیر ماسک تغییر چهرش اصلن صورت اصلیش معلوم نبود ولی اگه اونو برمی داشت همه می دیدن که چقد قرمز شده اون با دخترا چالش داشته بود حتی موزیک ویدیو هم گرفته بود و دست اون دختر رو گرفته ولی الان موران دستاشو دور بازوهاش حلقه کرده بود
البته که خود موران هم سعی داشت که به صورت جونگکوک نگاهی نکنه و البته که داشت خودشو کنترل می کرد که یه بلایی سر هانا نیاره که هی نیشخند میزد
رفتن و نشستن روی یکی از میزا
جیانگ با حالت استرسی دوباره توی سالنو نگاه کرد و اتو دید و چهرش برق زد ولی وقتی یه پسر روکنارش دید برق صورتش از بین رفت و با حالت گرفته رفت سمتش تا بهشون خوشامد بگه
جیانگ:موران!
موران درحالی که داشت با جونگکوک وهانا حرف می زد نگاهش کرد
ات:اوه...جیانگ
اینو گفت که جونگکوک دست پاچه نشه و بدون که جیانگ کدومه ولی وقتی باهاش حرف می زد اضطراب رو توی صداش حس می کرد
جیانگ نگاهی به جونگکوک کرد و بهش گفت
جیانگ:شما؟
کوک:من یه رینم خوش وقتم
جیانگ:خواستم در جریان باشی که من...
کوک:بله میدونم تو دوس پسر قبلی مورانی
جیانگ:خب پس بدون که الان من میخوام با موران حرف بزنم
موران:نیازی نیست
ولی جیانگ دست مورانو کشید و مورانم دستشو از توی دستش بیرون کشید
موران:خودم می تونم بیام(بی حوصله)
۳.۰k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.