صدای پای زمستان می آید ۴
#صدای_پای_زمستان_میآید_۴
پاییز چمدان در دست
پُربغض ایستاده و قصد رفتن دارد،
ڪاش بودنش به اندازه چند فصل طول میڪشید،
ڪاش میتوانستم پشت پای رفتنش آب بریزم تا زودتر برگردد،
ڪاش میشد در آغوشش ڪشید تا دلش نلرزد از سرمای زمستان...
همیشه آنڪه میرود بی وفا نیست
گاه رفتن به اختیارش نیست
مثل من
مثل پاییز
رفتنم را بیمهریَم ندان...
#دلنوشته
پاییز چمدان در دست
پُربغض ایستاده و قصد رفتن دارد،
ڪاش بودنش به اندازه چند فصل طول میڪشید،
ڪاش میتوانستم پشت پای رفتنش آب بریزم تا زودتر برگردد،
ڪاش میشد در آغوشش ڪشید تا دلش نلرزد از سرمای زمستان...
همیشه آنڪه میرود بی وفا نیست
گاه رفتن به اختیارش نیست
مثل من
مثل پاییز
رفتنم را بیمهریَم ندان...
#دلنوشته
۱۰.۱k
۲۹ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.