خورشیدے که
خورشیدے که
طلوع مےکند،
زنے که عاشقانه نان مےپزد،
مردے که
مهربانانه مےخندد،
کودکانے که
از سر و روے خانه بالا میروند،
گنجشکانے که
با سرور مےخوانند،
و صبحے
که شروع دوباره ے یڪ
زندگےست،
به چشمان خواب آلود جهان
سلام مےکند...
طلوع مےکند،
زنے که عاشقانه نان مےپزد،
مردے که
مهربانانه مےخندد،
کودکانے که
از سر و روے خانه بالا میروند،
گنجشکانے که
با سرور مےخوانند،
و صبحے
که شروع دوباره ے یڪ
زندگےست،
به چشمان خواب آلود جهان
سلام مےکند...
۲۲۸
۲۵ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.