آلفاواومگا
#آلفاواومگا
#part29
کوک:یا بیا بیرون یا خودم بیام تو
رز بلند شد پنجره اتاقش رو باز کرد و هردو یهو تلپورت کردن و سمت همونجا همیشگیشون رفتن با همون لباس و موهایه باز وقتی هردو یه جا ثابت شدن رز شروع کرد به زدن کوک
رز:تازه طلبکارم هستی و تهدید میکنی بیام بیرون؟اون گوله برفه کمت بود؟
کوک:رز آروم باش خواهش میکنم منو ببین
کوک رز رو محکم بغل کرد
کوک:هیشش آروم باش خواهش میکنم
رز نفس نفس میکشید مشخص بود کلی حجم از غم و ناراحتی رو تو خودش ریخته بوده قلبش مثل گنجیشک میتپید
کوک:هیشش من معذرت میخوام منو ببخش
رو زمین نشستن رز به کوک نگاه کرد و گفت
رز: همونقدر که عاشقتم ازت متنفرم خیلی خودخواهی من کوکی خودمو میخوام
کوک:من کوکی توم ولی شرایط تغییر کرده فرشته کوچولوم باید مراقبت باشم
رز:اینجوری همین که تا الان زنده موندم خودش خیلیه
کوک:درسته من دیوونم اینام تقصیر خودته تو منو دیوونه میکنی چون عاشقتم دست گذاشتی رو نقطه ضعفم وقتی من حسادت میکنم و روت حساسم چون عاشقتم چون مال منی حتی اگه باهم نباشیم بهت گفتم همه رو واست آتیش میزنم حتی اگه تو ذهنت ازم یه آدم منفی بسازی یه شخصیت منفی تو دخترعمو من نیستی تو یه تیکه از وجودمی بخاطرت ریسک کردم دوبار نزدیک قبیلتون شدم کاری که اگه کسی بفهمه خودت میدونی چی میشه
رز:پس از این به بعد منم میام تو قصرتون مساوی میشیم
کوک:نه عمرا قصر ما خبرچین زیاد داره جاسوس هم زیاد داره نمیتونی خودسر پاتو بزاری اونجا
رز:چطور تو میتونی
کوک:رز فکرشم نکن من نمیزارم همچین کاری کنی
رز بلند شد وایساد
رز:پس توهم دیگه نیا
کوک که دیگه به آخر خط رسیده بود بلند شد و با صدا کمی بلند که خیلی نپیچه گفت
کوک:رز نمیفهمی یا خودتو میزنی به نفهمی؟بفهم نمیخوام از دستت بدم انقدر تو ذهنم جا خشک کردی به جز تو به هیچ چیزه دیگه فکر نمیکنم چقدر دیگه بگم عاشقتم چرا باهام لج میکنی فکر میکنی بدتو میخوام؟این دوتا آدم اگه بفهمن من و تو باهمیم یا منو میکشن یا تو رو (بغض)بفهم
رز از شوک نمیتونست حرف بزنه
رز:کوکی تو داری گریه میکنی؟
کوک:نه این برفا رفته تو چشم
دخترک نزدیک پسرک شد و گفت
رز:کوکی من تو رو قبول دارم ولی وقتی میبینم تو راجبم چه برداشتی میکنی ناراحت میشم من از اول انتخابم تو بودی و بعد مرگمم میمونی اینم میدونم که قبیله هامون بفهمن چی میشه ولی توهم منو درک کن تو از وقتی فهمیدی من کیم اخلاقت باهام عوض شده هردفع دنباله یه چی ناراحتم کنی و من نمیتونم اینو تحمل کنم
اینم از فیک
#part29
کوک:یا بیا بیرون یا خودم بیام تو
رز بلند شد پنجره اتاقش رو باز کرد و هردو یهو تلپورت کردن و سمت همونجا همیشگیشون رفتن با همون لباس و موهایه باز وقتی هردو یه جا ثابت شدن رز شروع کرد به زدن کوک
رز:تازه طلبکارم هستی و تهدید میکنی بیام بیرون؟اون گوله برفه کمت بود؟
کوک:رز آروم باش خواهش میکنم منو ببین
کوک رز رو محکم بغل کرد
کوک:هیشش آروم باش خواهش میکنم
رز نفس نفس میکشید مشخص بود کلی حجم از غم و ناراحتی رو تو خودش ریخته بوده قلبش مثل گنجیشک میتپید
کوک:هیشش من معذرت میخوام منو ببخش
رو زمین نشستن رز به کوک نگاه کرد و گفت
رز: همونقدر که عاشقتم ازت متنفرم خیلی خودخواهی من کوکی خودمو میخوام
کوک:من کوکی توم ولی شرایط تغییر کرده فرشته کوچولوم باید مراقبت باشم
رز:اینجوری همین که تا الان زنده موندم خودش خیلیه
کوک:درسته من دیوونم اینام تقصیر خودته تو منو دیوونه میکنی چون عاشقتم دست گذاشتی رو نقطه ضعفم وقتی من حسادت میکنم و روت حساسم چون عاشقتم چون مال منی حتی اگه باهم نباشیم بهت گفتم همه رو واست آتیش میزنم حتی اگه تو ذهنت ازم یه آدم منفی بسازی یه شخصیت منفی تو دخترعمو من نیستی تو یه تیکه از وجودمی بخاطرت ریسک کردم دوبار نزدیک قبیلتون شدم کاری که اگه کسی بفهمه خودت میدونی چی میشه
رز:پس از این به بعد منم میام تو قصرتون مساوی میشیم
کوک:نه عمرا قصر ما خبرچین زیاد داره جاسوس هم زیاد داره نمیتونی خودسر پاتو بزاری اونجا
رز:چطور تو میتونی
کوک:رز فکرشم نکن من نمیزارم همچین کاری کنی
رز بلند شد وایساد
رز:پس توهم دیگه نیا
کوک که دیگه به آخر خط رسیده بود بلند شد و با صدا کمی بلند که خیلی نپیچه گفت
کوک:رز نمیفهمی یا خودتو میزنی به نفهمی؟بفهم نمیخوام از دستت بدم انقدر تو ذهنم جا خشک کردی به جز تو به هیچ چیزه دیگه فکر نمیکنم چقدر دیگه بگم عاشقتم چرا باهام لج میکنی فکر میکنی بدتو میخوام؟این دوتا آدم اگه بفهمن من و تو باهمیم یا منو میکشن یا تو رو (بغض)بفهم
رز از شوک نمیتونست حرف بزنه
رز:کوکی تو داری گریه میکنی؟
کوک:نه این برفا رفته تو چشم
دخترک نزدیک پسرک شد و گفت
رز:کوکی من تو رو قبول دارم ولی وقتی میبینم تو راجبم چه برداشتی میکنی ناراحت میشم من از اول انتخابم تو بودی و بعد مرگمم میمونی اینم میدونم که قبیله هامون بفهمن چی میشه ولی توهم منو درک کن تو از وقتی فهمیدی من کیم اخلاقت باهام عوض شده هردفع دنباله یه چی ناراحتم کنی و من نمیتونم اینو تحمل کنم
اینم از فیک
۱.۲k
۲۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.