فـ قـ ط بـ رای مـ نـ 🖤✨

فـ‌قـ‌ط بـ‌رای مـ‌نـ 🖤✨
𝙋𝙖𝙧𝙩:𝟐
ویو ا/ت:
داشتم موهامو خشک میکردم که یهو دیدم سانگ دقیقا پشتمه و داره بهم نگاه میکنه ولی من هنوز نفهمیدم وقتی که به زور باهاش ازدواج کردم چجوری از این رابطه لذت میبره؟؟

× اووو مادمازل امروز خودم میخوام موهاتو خشک کنم
حوله رو ازم گرفت و داشت موهامو خشک می‌کرد که منم گفتم:

_ چه لذتی از این رابطه میبری وقتی که به اجبار خانوادم باهات ازدواج کردم

حوله رو پرت کرد اونور و یکم پایین اومد و در گوشم گفت:

× تو نمیخواد نگران این باشی چون من دوست دارم و نمیزارم کسی بهت نزدیک بشه و به نفعته دیگه این حرفو نزنی

از جام با عصبانیت بلند شدم و گفتم

_ خب که چی مثلا میخوای چیکار کنی اگه یبار دیگه بگم(عصبی)

باز منو کشوند سمت خودش و دستاشو دور کمرم حلقه کرد و بهم گفت :

× ششش🤫بیبی داد نزن وگرنه مجبور میشم از یه راه دیگه برای ساکت شدنت استفاده کنم(آروم و خشن)

موهامو کمی کنار زد و گفت:

× امم بیب موهاتو زود شونه کن و یه لباس قشنگ بپوش امروز میریم بیرون

_ تو... تو.. تو میخوای منو کجا ببری‌؟

× همینکه گفتم بعدا میفهمی قراره کجا بریم

_ هوفف باشه(بی حوصله)

ادامه داره...

شرط پارت بعد 5 لایک❤️🥲