پارت ۵ عشق حقیقی میبینین چقدررر ادمینتون دلسوزه که شرطا ن
پارت ۵ عشق حقیقی میبینین چقدررر ادمینتون دلسوزه که شرطا نرسیده بازم داره پارتو میزاره😂🫀🌸
ا.ت:داشتم چمدونم رو جمع میکردم کو دیدم گوشیه کوک زنگ خورد رفتم ببینم کههه دیدمم
روش نوشته عشقم
ا.ت:دوباره بغض جلوی گلوم رو گرفت این همون دوست دخترشه 😭
رفتم گوشیه و به کوک بدم که گفتم بزار خودم جوابشو میدم
ا.ت:الو
یونا:سلام عشقم خوبی؟(با عشوه)
ا.ت:هر.زه خانم منم
یونا:گوشی دسته ی توی عوضی چیکار میکنه گوشیو بده به عشقم
ا.ت:گفتم بزار بهش دروغ بگم که گفتم عشقت فعلا داره با زنش خوشگذورنی میکنه(منحرف نباشید منظورش تفریحه😀🤝)
یونا:چیییی
ا،ت:همینه که شنیدی
و بعد گوشی رو روش قطع کردم(ا.ت بچم کرم داره)😂🤲
کوک ویو:
رفتم حموم که حالم عوض شه دیدم صدای صحبت میاد فهمیدم ا.ت هستش ولی نمیدونم داره کی صحبت میکنه گوم رک گذاشتم جلوی در تا بهتر بشنوم
ا.ت:فعلا عشقم داره با زنش خوشگذورنی میکنه
از این کارش نمیدونم چرا حس خوبی گرفتم(کوک عزیزم اگه عاشقش بودی چرا ولش کردی؟)🗿
کوک:دهنتو ببند ادمین وسط فیک
ادمین:نگاه کن اخر فیک برات بد میشه هاااا
کوک:باشه بابا غلط کردم
کوک:داشتم میرفتم بیرون
که دیدم ا.ت چمدونش رو بسته
ویو ا.ت :
دیگه کارامو تموم کردم داشتم زیپ چمدون رو میبستم که کوک اومد
کوک: کجا با این عجله؟
ا.ت: دادم میرم هتل
کوک: مگه نگفتی زنت داره با شوهرش خوشگذورنی میکنه.
چیییی شتتتتت کوک شنیده بوددد
ا.ت:ک..و....ک ...بزار...توض...یح..بدم
کوک:توضیحی نداریم
داشتیم بحث میکردیم که زنگ در خورد رفتم باز کنم دیدم که اوننننن
💞✨️خمارییییی😁
شرطا:
۱۳کامنت🫂
۱۲لایک❤️🩹
ا.ت:داشتم چمدونم رو جمع میکردم کو دیدم گوشیه کوک زنگ خورد رفتم ببینم کههه دیدمم
روش نوشته عشقم
ا.ت:دوباره بغض جلوی گلوم رو گرفت این همون دوست دخترشه 😭
رفتم گوشیه و به کوک بدم که گفتم بزار خودم جوابشو میدم
ا.ت:الو
یونا:سلام عشقم خوبی؟(با عشوه)
ا.ت:هر.زه خانم منم
یونا:گوشی دسته ی توی عوضی چیکار میکنه گوشیو بده به عشقم
ا.ت:گفتم بزار بهش دروغ بگم که گفتم عشقت فعلا داره با زنش خوشگذورنی میکنه(منحرف نباشید منظورش تفریحه😀🤝)
یونا:چیییی
ا،ت:همینه که شنیدی
و بعد گوشی رو روش قطع کردم(ا.ت بچم کرم داره)😂🤲
کوک ویو:
رفتم حموم که حالم عوض شه دیدم صدای صحبت میاد فهمیدم ا.ت هستش ولی نمیدونم داره کی صحبت میکنه گوم رک گذاشتم جلوی در تا بهتر بشنوم
ا.ت:فعلا عشقم داره با زنش خوشگذورنی میکنه
از این کارش نمیدونم چرا حس خوبی گرفتم(کوک عزیزم اگه عاشقش بودی چرا ولش کردی؟)🗿
کوک:دهنتو ببند ادمین وسط فیک
ادمین:نگاه کن اخر فیک برات بد میشه هاااا
کوک:باشه بابا غلط کردم
کوک:داشتم میرفتم بیرون
که دیدم ا.ت چمدونش رو بسته
ویو ا.ت :
دیگه کارامو تموم کردم داشتم زیپ چمدون رو میبستم که کوک اومد
کوک: کجا با این عجله؟
ا.ت: دادم میرم هتل
کوک: مگه نگفتی زنت داره با شوهرش خوشگذورنی میکنه.
چیییی شتتتتت کوک شنیده بوددد
ا.ت:ک..و....ک ...بزار...توض...یح..بدم
کوک:توضیحی نداریم
داشتیم بحث میکردیم که زنگ در خورد رفتم باز کنم دیدم که اوننننن
💞✨️خمارییییی😁
شرطا:
۱۳کامنت🫂
۱۲لایک❤️🩹
۴.۴k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.