پارت 25
پارت 25
3 ماه بعد.
لیزگه
چند وقتی بود حالم اصلا خوب نبود.
سر درد سرگیجه اصن حالم خوب نبود.
به اصرار ییعیت رفتیم چکاب شم و امروز جوابش میومد.
ییعیت
با گریه سمت خونه حرکت کردم.
حالم اصلاااا خوش نبود.
اخه چرا لیزگم؟
چرا باید....
رسیدم خونه اشکمو پاک کردم و وارد شدم.
_لیزگممم
_لیزگم
کجایی؟
هیچ صدایی نمیومد.
رفتم دشویی رو دیدم نبود حمومم نبود اشپزخونه هم نبود.
وارد اتاق شدم و دیدم لیزگه افتاده رو زمین
_لیزگمننن لیزگه عشقم لیزگه بهوش بیا ما هنوز عروسی نکردیماااا.
بغلش کردم و بردم گذاشتمش تو ماشین و سمت بیمارستان روندم.
_پرستاررررر
_برانکارد بیارید
_چند سالشه؟
_22
_چشه
_س... س.... سرطان خون داره.
_باشه
بدنش تو اتاق و بعد 1 شاعت بیرون اومدن
•
•
ملیس
با خبری که ییعیت داد جیغ بنفشی زدم و با رجب سمت بیمارستان رفتیم.
3 ماه بعد.
لیزگه
چند وقتی بود حالم اصلا خوب نبود.
سر درد سرگیجه اصن حالم خوب نبود.
به اصرار ییعیت رفتیم چکاب شم و امروز جوابش میومد.
ییعیت
با گریه سمت خونه حرکت کردم.
حالم اصلاااا خوش نبود.
اخه چرا لیزگم؟
چرا باید....
رسیدم خونه اشکمو پاک کردم و وارد شدم.
_لیزگممم
_لیزگم
کجایی؟
هیچ صدایی نمیومد.
رفتم دشویی رو دیدم نبود حمومم نبود اشپزخونه هم نبود.
وارد اتاق شدم و دیدم لیزگه افتاده رو زمین
_لیزگمننن لیزگه عشقم لیزگه بهوش بیا ما هنوز عروسی نکردیماااا.
بغلش کردم و بردم گذاشتمش تو ماشین و سمت بیمارستان روندم.
_پرستاررررر
_برانکارد بیارید
_چند سالشه؟
_22
_چشه
_س... س.... سرطان خون داره.
_باشه
بدنش تو اتاق و بعد 1 شاعت بیرون اومدن
•
•
ملیس
با خبری که ییعیت داد جیغ بنفشی زدم و با رجب سمت بیمارستان رفتیم.
۱.۶k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.