اِسمَع اِفهَم علی اصغر من
بارالها حسین از آن عشقی
که ز تو مُنفَک است می ترسد
قبر اما عجیب تاریک است
پسرم کوچک است می ترسد
روی این سر چگونه سنگ لحد
مثل اهل قبور بگذارم
آه باید به جای گهواره
پسرم را به گور بگذارم
آه ای قبر صورتش زخمیست
آه ای قبر جسمش آزرده است
آه ای قبر تو مراقب باش
تیر تازه به حنجرش خورده است
اِسمَع اِفهَم علی اصغر من
این صدای گرفته باباست
برو تا مادرت نیامده است
روح من هم کنار تو آن جاست
محض تسکین مادرت به تنت
کاش میشد دوباره جان بدهم
بازوی کوچک و نحیفت را
من چگونه تکان تکان بدهم
هق هق من دوباره می شکند
این فضای غریب و ساکت را
با چه رویی بخوانم ای پسرم
بر تن تو نماز میت را
وای اگر بغض تیرخورده من
سر شکوه به کفر باز کند
جای دارد پس از نماز به تو
یک نفر هم به من نماز کند
سنگ پرتاب کرده اند این قوم
سوی آیینه های صیقلی ام
بارالها خود تو شاهد باش
غیر خوبی ندیدم از علی ام
خاک می ریزم و نمیخواهم
بزنم حرف های آخر را
وقت غسل و حنوط تو دیدم
می دهی بوی شیر مادر را
شاعر: #پیمان_طالبی
#شعر_آیینی
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
که ز تو مُنفَک است می ترسد
قبر اما عجیب تاریک است
پسرم کوچک است می ترسد
روی این سر چگونه سنگ لحد
مثل اهل قبور بگذارم
آه باید به جای گهواره
پسرم را به گور بگذارم
آه ای قبر صورتش زخمیست
آه ای قبر جسمش آزرده است
آه ای قبر تو مراقب باش
تیر تازه به حنجرش خورده است
اِسمَع اِفهَم علی اصغر من
این صدای گرفته باباست
برو تا مادرت نیامده است
روح من هم کنار تو آن جاست
محض تسکین مادرت به تنت
کاش میشد دوباره جان بدهم
بازوی کوچک و نحیفت را
من چگونه تکان تکان بدهم
هق هق من دوباره می شکند
این فضای غریب و ساکت را
با چه رویی بخوانم ای پسرم
بر تن تو نماز میت را
وای اگر بغض تیرخورده من
سر شکوه به کفر باز کند
جای دارد پس از نماز به تو
یک نفر هم به من نماز کند
سنگ پرتاب کرده اند این قوم
سوی آیینه های صیقلی ام
بارالها خود تو شاهد باش
غیر خوبی ندیدم از علی ام
خاک می ریزم و نمیخواهم
بزنم حرف های آخر را
وقت غسل و حنوط تو دیدم
می دهی بوی شیر مادر را
شاعر: #پیمان_طالبی
#شعر_آیینی
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
۲۳.۱k
۲۴ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.