روزگاریست که دهانِ بعضی ها حسِ تلخِ "مهم نبودن " را می چش
روزگاریست که دهانِ بعضی ها حسِ تلخِ "مهم نبودن " را می چشد. حسی که اگر زیرنویس بخواهد شاید بتوان برایش نوشت: من تو را دوست دارم و برایت می جنگم اما تو مرا دوست نداری انگار که برایم نمی جنگی.
این جنگ نیازی به سلاح و ابزار امروزی ندارد
کافیست دستی دراز کنی و قدمی برای حالِ خوب من برداری.
حالا که دستت کوتاه و پاهایت سست است من چگونه دست و پایم نلرزد؟
رابطه اگر دو طرفش من و تو نباشیم که " ما " نمی شود. یک زخمی می شود که هر بار یک طرفش را بخیه کنم آن طرفش باز می ماند.
وطن، کاش حالا که من در آغوش توام کمی مرا دوست بداری.
هموطن، کاش حالا که به ناچار در یک آغوش نفس می گیریم کمی "مهم بودنم " را حس کنی
یا بهتر است بگویم کمی دوستم بداری آن وقت برایم می جنگی تا کنارت بمانم تا دوباره حال خوب مرا ببینی. لطفا دوستم بدار.
این جنگ نیازی به سلاح و ابزار امروزی ندارد
کافیست دستی دراز کنی و قدمی برای حالِ خوب من برداری.
حالا که دستت کوتاه و پاهایت سست است من چگونه دست و پایم نلرزد؟
رابطه اگر دو طرفش من و تو نباشیم که " ما " نمی شود. یک زخمی می شود که هر بار یک طرفش را بخیه کنم آن طرفش باز می ماند.
وطن، کاش حالا که من در آغوش توام کمی مرا دوست بداری.
هموطن، کاش حالا که به ناچار در یک آغوش نفس می گیریم کمی "مهم بودنم " را حس کنی
یا بهتر است بگویم کمی دوستم بداری آن وقت برایم می جنگی تا کنارت بمانم تا دوباره حال خوب مرا ببینی. لطفا دوستم بدار.
۳.۶k
۱۰ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.