عشق درون پارت 9
جنی پاشدم و ازش دور شدم که گفتم تو بودی
نامجون ببخشید دست خودم نیود مس بودم اون روز با زجر تمام کردیم شب رو روی تخت خوابم برد
نامجون دیدم روی تخت جنی خوابش برده بود که یک پتو رو روش کشیدم که پا شود و گفت خوابم برد ببخشید شما می تونید روی تخت بخوابین نامجون با دستاش جنی رو خوا بوند و گفت باید تو روی تخت بخوابی نامجون پاین تخت خوابید و گفت اینجا چقدر بده نامجون تا صبح که نخوابیده بود گفت جنی هم گناح داره
صبح زود تهیونگ اومد که جنی رو بدزدد که نامجون فهمید توی باغ دعوای بزرگی راه انداختن کا جنی هی میگفت همدیگرو ول کنید و یهو سرم درد گرفت و دیگه ندیدم
نامجون جنی نه
تهیونگ نه جنییییی
هر دوتاشون جنی رو بردن پیش صاحره که صاحره گفت جنی خاملست با این حرف اون دوتا به خودشون مشکوک شدن و می خواستن که بچه مال خودشون باشه
بعد این همه جرو بعث جنی به هوش اومد و گفت چم شده صا حره شما حامله هستید جنی چییییییییییییی وای نه من نمی دونم من کاری نکردم بخدا کاری نکردم یادم نمیاد تهیونگ نترس ما بچه رو بزرگ می کنیم جنی نهههههه من هنوز زوده نامجون ما باهم پیش همدیگه پیر می شیم جنی نهههههه صاحره حالا می تونید برید یک هفته دیگه برگردین طی این هفته جنی خودشو اماده کرده بودرفتیم پیش صاحره صاحره از اون دوتا پسر ازمایش گرفت گفت مال شما نییست
هر سه تا شون چیییی
تا پترت بعد الایو 😴
نامجون ببخشید دست خودم نیود مس بودم اون روز با زجر تمام کردیم شب رو روی تخت خوابم برد
نامجون دیدم روی تخت جنی خوابش برده بود که یک پتو رو روش کشیدم که پا شود و گفت خوابم برد ببخشید شما می تونید روی تخت بخوابین نامجون با دستاش جنی رو خوا بوند و گفت باید تو روی تخت بخوابی نامجون پاین تخت خوابید و گفت اینجا چقدر بده نامجون تا صبح که نخوابیده بود گفت جنی هم گناح داره
صبح زود تهیونگ اومد که جنی رو بدزدد که نامجون فهمید توی باغ دعوای بزرگی راه انداختن کا جنی هی میگفت همدیگرو ول کنید و یهو سرم درد گرفت و دیگه ندیدم
نامجون جنی نه
تهیونگ نه جنییییی
هر دوتاشون جنی رو بردن پیش صاحره که صاحره گفت جنی خاملست با این حرف اون دوتا به خودشون مشکوک شدن و می خواستن که بچه مال خودشون باشه
بعد این همه جرو بعث جنی به هوش اومد و گفت چم شده صا حره شما حامله هستید جنی چییییییییییییی وای نه من نمی دونم من کاری نکردم بخدا کاری نکردم یادم نمیاد تهیونگ نترس ما بچه رو بزرگ می کنیم جنی نهههههه من هنوز زوده نامجون ما باهم پیش همدیگه پیر می شیم جنی نهههههه صاحره حالا می تونید برید یک هفته دیگه برگردین طی این هفته جنی خودشو اماده کرده بودرفتیم پیش صاحره صاحره از اون دوتا پسر ازمایش گرفت گفت مال شما نییست
هر سه تا شون چیییی
تا پترت بعد الایو 😴
۱۳.۲k
۲۷ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.