تف به سمی که می خورم اما...
تف به سمی که می خورم اما...
تف به این رگ، که می برم اما...
تف به این ادعای خودکشی ام
تف به سیگارهای ناخوشی ام
تف بــــه بطری خالــــی مشروب
تف به هنگام قی شدن در جوب
تف به مردی که زخم خورد از پشت
تف به سیمین که نادرش را کشت
تف به جرمی که تحت اکران است
به سکانسی که توی زندان است
تف به اینقدر بی شرف بودن
به طرفدار هــــــر طرف بودن
تف به این انقلاب رنگــــی کـــه...
تف به آن سال های جنگی که...
تف به نسلی که روی کار آمد
با دهانـــــی پـــر از شعار آمد
تف به نسلی که نسل هیزم شد
زیــــر آتش تــفاله اش گـــــم شد
تف به مایی که نسل هفتادیم
دهـــه ای که به درد معتادیــم
تف به مایی که ارّه ارّه شدیم
گرگ بودند و بــاز بره شدیـــم
زنده زنده بـه گورمان کردند
با شکنجه صبورمان کردند
تف به دردی که بــی مسکن بود
تف به زجری که عاملش ژن بود
تف به مردی که بوی زن می داد
شهر بــــوی سزارین مـــــی داد
تف به خون چروک خورده ی من
بچه ی توی تشت، مرده ی من
تف بـــــه رویت اســید پاشـیدن
پشت هم رو به قبله شاشیدن
تف بــــه این اعتقاد لعنتـــی ام
تف به این جزوه ی شریعتی ام
تف به این سر به راه ماندن تو
زیر خــــطّ گنــــاه ماندن تو
تف به این حال و روز عاصی من
تف به این بینش سیاسـی من
تف به آینـــده ای کــــــه نابود است
رفت و برگشت!هردو مسدود است
تف به هرکس که مانده در سر خط
به منـــــی کـــــــه رسیدم آخر خط
تف به حرفی که مانده در دهنم
کـــه در اینجا نمی شود بزنــــم
تف بـه جـــوّ معاصـــــر این شعر
تف به احساس شاعر این شعر
زندگی پشت هم به من تف کرد
مرگ با زندگــــی تصادف کرد...!
تف به این رگ، که می برم اما...
تف به این ادعای خودکشی ام
تف به سیگارهای ناخوشی ام
تف بــــه بطری خالــــی مشروب
تف به هنگام قی شدن در جوب
تف به مردی که زخم خورد از پشت
تف به سیمین که نادرش را کشت
تف به جرمی که تحت اکران است
به سکانسی که توی زندان است
تف به اینقدر بی شرف بودن
به طرفدار هــــــر طرف بودن
تف به این انقلاب رنگــــی کـــه...
تف به آن سال های جنگی که...
تف به نسلی که روی کار آمد
با دهانـــــی پـــر از شعار آمد
تف به نسلی که نسل هیزم شد
زیــــر آتش تــفاله اش گـــــم شد
تف به مایی که نسل هفتادیم
دهـــه ای که به درد معتادیــم
تف به مایی که ارّه ارّه شدیم
گرگ بودند و بــاز بره شدیـــم
زنده زنده بـه گورمان کردند
با شکنجه صبورمان کردند
تف به دردی که بــی مسکن بود
تف به زجری که عاملش ژن بود
تف به مردی که بوی زن می داد
شهر بــــوی سزارین مـــــی داد
تف به خون چروک خورده ی من
بچه ی توی تشت، مرده ی من
تف بـــــه رویت اســید پاشـیدن
پشت هم رو به قبله شاشیدن
تف بــــه این اعتقاد لعنتـــی ام
تف به این جزوه ی شریعتی ام
تف به این سر به راه ماندن تو
زیر خــــطّ گنــــاه ماندن تو
تف به این حال و روز عاصی من
تف به این بینش سیاسـی من
تف به آینـــده ای کــــــه نابود است
رفت و برگشت!هردو مسدود است
تف به هرکس که مانده در سر خط
به منـــــی کـــــــه رسیدم آخر خط
تف به حرفی که مانده در دهنم
کـــه در اینجا نمی شود بزنــــم
تف بـه جـــوّ معاصـــــر این شعر
تف به احساس شاعر این شعر
زندگی پشت هم به من تف کرد
مرگ با زندگــــی تصادف کرد...!
۳.۶k
۰۲ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.