فیک من فقط تورو میخوام...
ازدید تهیونگ//
باچیزی که دیدم کپ کردم...ا...اون...کوک..داشت....چه.غلطی میکرد....کوک و یکی از کارکنا که اسمش یوری بود اونجا داشتن عشقو حال میکردن....م..من....میخواستم برم جلو ولی...ل..لونااا....گریم گرف...اگه کوک چیزیش میشد لونا دوباره حالش بد میشد...اخه...ازاونجا دور شدمو کلا از کمپانی رفتم وسطای راه جین صدام میکرد اما من گوش نمیکردم....ژاکتمو با عینکو ماسک برداشتمو زدم بیرون...لعنت بهههتتت....لونارو من دادم دستت ....دادم دستت که مراقبش باشی نه اینکه بهش خیانت کنننییییی.....ا..اگه یه مو از سر لونا کم بشه از چشم تو میبینم...رسیدم دم در خونه...هر چقدر زنگو زدم باز نکرد....از بدشانسیمم رمزو بهم نگفته بود.....دیگه داشتم از نگرانی میمردم ....شمارمم که نداره ...منم ندارم....اهههه...همون لحظه یه تاکسی اومدو لونا ازش پیدا شد....بابدو رفتم سمتش....
_سلام تهیونگ شی
+سلام...میدونی داشتم از....
_ببخشید من یه اتفاقی برام پیش اومد اما الان یه خبر عالییی دارمم
چقدر ذوق زده بود...اون صحنه دوباره از جلو چشام رد شد....بخدا اگه لونا چیزیش بشه نمیبخشمش...
+چ...چه خبریه حالا؟
_بیا تو بهت میگم فقط به کوک نگوا...اصن به هیچکی نگو
+واااییی لونا شی حالا چی هس؟
رفتم تو...دوباره از اون سوال همیشگیش خندم گرفت
_قهوه یا قهوه؟
+از دست تو...مگه چیز دیگه ای دارین😂؟....قهوه
چند مین بعد اومد کنارم نشست...بعد چند مین ازش دوباره سوالمو پرسیدم
+لونا شی نگفتی؟....چه خبری داری؟
_من هیچی نمیگم اول باید قول بدی که به کسی نگی...
+باشه قول قول
_افلین....بفرما...برگرو نگاه کن//لبخند//
یه برگه داد دستم...برگه ی ازمایش بود؟!....با دقت خوندمش....ا...اون...از.کوک حامله بوددددد؟؟؟؟
+ل...ل..ل...لونا؟
_هوممم؟
+ت..تو از کوک بارداری؟
_اوهوممممم...اخ جونمممیییی..ٔ.بالاخره میتونم از تنهایی دربیام...
اینو گف که گریم گرف
_ت..تهیونگ شی؟
بغلم کرد....
+ل..لونا...
_اروم باش حتما یا از شوق یا از ناراحتی ....بیخیال بیا شاد باشیم....
این همون لوناس....همونی که وقتی ناراحتم منو با حرفاش یا کارای مسخرش میخندوند.....با همین کاراش عاشقش شدم.....از بغلش اومدم بیرونو اشکامو پاک کردمو گفتم
+میخوای من از این به بعد پیشت بمونم؟
_مگه تو بیکاری؟تیا یا کیا یکیشون بهم سر میزنن تو باید بری سر تمرینات...الانم پاشو بریم پارک روبرو یکم هوا عوض کنیم//لبخند//
+باشه پاشو اماده شو من جلو در منتظرم
لونا راس میگه....من از شدت ذوق گریه نکردم....از این ناراحتم که....کوک داره به لونا خیانت میکنه و لونا کوچولو تووجودش یه نفر دیگه هم داره و اونو لونا مال من نیستن....سرنوشت میخواد چه داستانیو درس کنه؟....هرچی باشه فقط اخرش خوش باشه
ادامه دارد هق😃💔
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
باچیزی که دیدم کپ کردم...ا...اون...کوک..داشت....چه.غلطی میکرد....کوک و یکی از کارکنا که اسمش یوری بود اونجا داشتن عشقو حال میکردن....م..من....میخواستم برم جلو ولی...ل..لونااا....گریم گرف...اگه کوک چیزیش میشد لونا دوباره حالش بد میشد...اخه...ازاونجا دور شدمو کلا از کمپانی رفتم وسطای راه جین صدام میکرد اما من گوش نمیکردم....ژاکتمو با عینکو ماسک برداشتمو زدم بیرون...لعنت بهههتتت....لونارو من دادم دستت ....دادم دستت که مراقبش باشی نه اینکه بهش خیانت کنننییییی.....ا..اگه یه مو از سر لونا کم بشه از چشم تو میبینم...رسیدم دم در خونه...هر چقدر زنگو زدم باز نکرد....از بدشانسیمم رمزو بهم نگفته بود.....دیگه داشتم از نگرانی میمردم ....شمارمم که نداره ...منم ندارم....اهههه...همون لحظه یه تاکسی اومدو لونا ازش پیدا شد....بابدو رفتم سمتش....
_سلام تهیونگ شی
+سلام...میدونی داشتم از....
_ببخشید من یه اتفاقی برام پیش اومد اما الان یه خبر عالییی دارمم
چقدر ذوق زده بود...اون صحنه دوباره از جلو چشام رد شد....بخدا اگه لونا چیزیش بشه نمیبخشمش...
+چ...چه خبریه حالا؟
_بیا تو بهت میگم فقط به کوک نگوا...اصن به هیچکی نگو
+واااییی لونا شی حالا چی هس؟
رفتم تو...دوباره از اون سوال همیشگیش خندم گرفت
_قهوه یا قهوه؟
+از دست تو...مگه چیز دیگه ای دارین😂؟....قهوه
چند مین بعد اومد کنارم نشست...بعد چند مین ازش دوباره سوالمو پرسیدم
+لونا شی نگفتی؟....چه خبری داری؟
_من هیچی نمیگم اول باید قول بدی که به کسی نگی...
+باشه قول قول
_افلین....بفرما...برگرو نگاه کن//لبخند//
یه برگه داد دستم...برگه ی ازمایش بود؟!....با دقت خوندمش....ا...اون...از.کوک حامله بوددددد؟؟؟؟
+ل...ل..ل...لونا؟
_هوممم؟
+ت..تو از کوک بارداری؟
_اوهوممممم...اخ جونمممیییی..ٔ.بالاخره میتونم از تنهایی دربیام...
اینو گف که گریم گرف
_ت..تهیونگ شی؟
بغلم کرد....
+ل..لونا...
_اروم باش حتما یا از شوق یا از ناراحتی ....بیخیال بیا شاد باشیم....
این همون لوناس....همونی که وقتی ناراحتم منو با حرفاش یا کارای مسخرش میخندوند.....با همین کاراش عاشقش شدم.....از بغلش اومدم بیرونو اشکامو پاک کردمو گفتم
+میخوای من از این به بعد پیشت بمونم؟
_مگه تو بیکاری؟تیا یا کیا یکیشون بهم سر میزنن تو باید بری سر تمرینات...الانم پاشو بریم پارک روبرو یکم هوا عوض کنیم//لبخند//
+باشه پاشو اماده شو من جلو در منتظرم
لونا راس میگه....من از شدت ذوق گریه نکردم....از این ناراحتم که....کوک داره به لونا خیانت میکنه و لونا کوچولو تووجودش یه نفر دیگه هم داره و اونو لونا مال من نیستن....سرنوشت میخواد چه داستانیو درس کنه؟....هرچی باشه فقط اخرش خوش باشه
ادامه دارد هق😃💔
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۲۴.۹k
۰۵ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.