عشق بی انتها پارت۹۹
#بوساگ
اومد نشست کنارم زیر دوش حموم هر دومون خیس شدیم جونگ کوک موهاش خیس بود جذابیت ازش میریخت بیرون من:هی جونگ کوک یه چیزی بگم کوک:بگو من:خیلی جذابی خیلی به صورت مرگ میفهمی کوک:اوهوم حالا من یه چیز بگم من:بگو کوک:توهم خیلی خوشگل و خاصی و من خیلی دوست دارم حتی جونم برات میره من:ولی من برات هم میمیرم هم جونم میره کوک:منو چی میگی هر روز خدا برات میمیرم یکی یدونی من همه ی وجودم من:همین الان این حرفا بهم میگی منو میکشی چی بهت بگم آخه کوک:دوست داری فحشم بدی من:آره دوست دارم یه فحش بهت بدم کوک:منم میخوام فحش بدم یه فحش به من بده من:بدم کوک:آره منم میگم من:عوضیه جذاب کوک:😐😂😂من:خیلی تو دلم مونده بود اینو بگم(منم این تو دلمه😑😂) کوک:حالا من عاشقتم توله سگ😁 (بیتر ادب 😐😂😂 من چی گفتم) من:فکر کنم من خیلی دیگه حرصی شدم😂😑کوک:اینم خیلی خفن بود من:آره روش کراش زدم کوک:یه وقت کم نشه از کراشات حافظت پر میشه ها من:چیه حسودیت شد به توله سگ کوک:نخیر😒 بعد یکم سرمو بردم جلو لبامو گذاشتم رو لباش و یه مک کوچولو زدم کوک:کامل نبود منو گرفت لباشو محکم گذاشت رو لبام و لبامو مک میزدو گاز میگرفت زیر دوش حموم بعد با لباش منو خوابوند رو زمین و لبامو وحشیانه گاز میزدو میخورد منم همراهیش میکردم زبونشو تویه دهنم میچرخوند و به زبونم چفت کرد بعد دستامو گرفت گذاشت کنارم اصلا فکر نفس کشیدن و اکسیژن نبودیم با اینکه زیر آب بودیم(چیشش نمیرید نفس بدید به خودتون😐) که دیگه جدا شد از لبام باهم نفس نفس میزدیم من:وایی نفسم گرفت کوک:منم نفسم داشت میرفت من:چه خبره جونگ کوک هاه کوک:اصلا نفس کشیدنو یادمون رفت والا با لبای تو آدم نمی دونی چی شد کی زمان رفت من:به نظرم دیگه بریم بیرون کوک:آره پاشو من:انقدر تو حس رفتیم حس میکردم آب داغه😅 کوک:آره بلند شد منو بلند کرد رفتیم بیرون اینه موش آب کشیده شده بودیم حله هامون خداروشکر همونجا رفتیم برداشتیم من:من اول میرم تو لباسمو در میارم کوک:باشه برو رفتم تو لباسمو در آوردم حلمو تنم کردم و رفتم بیرون من:حالا تو برو کوک:اینو بگیر من:باشه حلشو گرفتم کوک:زندگیم اون حلرو بده من:باشه بیا کوک:مرسی حلشو تنش کرد اومد بیرون کوک:نظرت چیه یکم بخوابیم من:با حله کوک:آره من:من که خوابم میاد الان چشمامو ببندم خوابم کوک:واا عب نداره من:باشه بریم کوک:وایسا اینجا خیسه یواش برو که لیز نخوری من:باشه پامو اونور گذاشتم بعد دستشو گذاشت پشت کمرم کوک:ببینم تو هنوز مسطی من:یکم کوک:بیا بلندت کنم چون میترسم بیوفتی من:اینجوری با حله کوک:آره خوب من که همه جاتو دیدم من:😐منحرف کوک:😁😂 بعد بلندم کرد تو بغلش پاهام یزرش افتاد بیرون منو برد تو اتاق خوابوندم رو تخت بعد حلمو ساف کردم
اومد نشست کنارم زیر دوش حموم هر دومون خیس شدیم جونگ کوک موهاش خیس بود جذابیت ازش میریخت بیرون من:هی جونگ کوک یه چیزی بگم کوک:بگو من:خیلی جذابی خیلی به صورت مرگ میفهمی کوک:اوهوم حالا من یه چیز بگم من:بگو کوک:توهم خیلی خوشگل و خاصی و من خیلی دوست دارم حتی جونم برات میره من:ولی من برات هم میمیرم هم جونم میره کوک:منو چی میگی هر روز خدا برات میمیرم یکی یدونی من همه ی وجودم من:همین الان این حرفا بهم میگی منو میکشی چی بهت بگم آخه کوک:دوست داری فحشم بدی من:آره دوست دارم یه فحش بهت بدم کوک:منم میخوام فحش بدم یه فحش به من بده من:بدم کوک:آره منم میگم من:عوضیه جذاب کوک:😐😂😂من:خیلی تو دلم مونده بود اینو بگم(منم این تو دلمه😑😂) کوک:حالا من عاشقتم توله سگ😁 (بیتر ادب 😐😂😂 من چی گفتم) من:فکر کنم من خیلی دیگه حرصی شدم😂😑کوک:اینم خیلی خفن بود من:آره روش کراش زدم کوک:یه وقت کم نشه از کراشات حافظت پر میشه ها من:چیه حسودیت شد به توله سگ کوک:نخیر😒 بعد یکم سرمو بردم جلو لبامو گذاشتم رو لباش و یه مک کوچولو زدم کوک:کامل نبود منو گرفت لباشو محکم گذاشت رو لبام و لبامو مک میزدو گاز میگرفت زیر دوش حموم بعد با لباش منو خوابوند رو زمین و لبامو وحشیانه گاز میزدو میخورد منم همراهیش میکردم زبونشو تویه دهنم میچرخوند و به زبونم چفت کرد بعد دستامو گرفت گذاشت کنارم اصلا فکر نفس کشیدن و اکسیژن نبودیم با اینکه زیر آب بودیم(چیشش نمیرید نفس بدید به خودتون😐) که دیگه جدا شد از لبام باهم نفس نفس میزدیم من:وایی نفسم گرفت کوک:منم نفسم داشت میرفت من:چه خبره جونگ کوک هاه کوک:اصلا نفس کشیدنو یادمون رفت والا با لبای تو آدم نمی دونی چی شد کی زمان رفت من:به نظرم دیگه بریم بیرون کوک:آره پاشو من:انقدر تو حس رفتیم حس میکردم آب داغه😅 کوک:آره بلند شد منو بلند کرد رفتیم بیرون اینه موش آب کشیده شده بودیم حله هامون خداروشکر همونجا رفتیم برداشتیم من:من اول میرم تو لباسمو در میارم کوک:باشه برو رفتم تو لباسمو در آوردم حلمو تنم کردم و رفتم بیرون من:حالا تو برو کوک:اینو بگیر من:باشه حلشو گرفتم کوک:زندگیم اون حلرو بده من:باشه بیا کوک:مرسی حلشو تنش کرد اومد بیرون کوک:نظرت چیه یکم بخوابیم من:با حله کوک:آره من:من که خوابم میاد الان چشمامو ببندم خوابم کوک:واا عب نداره من:باشه بریم کوک:وایسا اینجا خیسه یواش برو که لیز نخوری من:باشه پامو اونور گذاشتم بعد دستشو گذاشت پشت کمرم کوک:ببینم تو هنوز مسطی من:یکم کوک:بیا بلندت کنم چون میترسم بیوفتی من:اینجوری با حله کوک:آره خوب من که همه جاتو دیدم من:😐منحرف کوک:😁😂 بعد بلندم کرد تو بغلش پاهام یزرش افتاد بیرون منو برد تو اتاق خوابوندم رو تخت بعد حلمو ساف کردم
۱۴.۰k
۱۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.