چه اتفاقی افتاد
چه اتفاقی افتاد
𝕻𝖆𝖗𝖙_۱۶
سونگ کانگ: ا/ت بزار برات توضیح بدم(با داد)
ا/ت؛(اول از صداش ترسیدم شوکه شدم). خوب بگو
سونگ کانگ:(تعریف کرد)
ا/ت:پوزخند. چقدر وقت گذاشتی این داستان رو سر هم کنی.
از همتون متنفرم.
تهیونگ برو کنار میخوام برم.
تهیونگ: م.. من(ا/ت حولش دادم اینور)
ویو ا/ت
سوار ماشین شدم پام رو گذاشتم رو گاز رفتم تو راهم همش جنگل بود.
اعصابم خورد بود گریه میکردم و فقط گاز میدادم.
اصلا حواسم نبود که داشتم تو کدوم لاین میرفتم که با سرعت به ی ماشینی برخورد کردم.
و سیاهی متعلق.....)
ویو سونگ کانگ
ا/ت رفت.
تو این دو سالی که گذشت عاشق ا/ت.
تو این چند روز میخواستم بهش اعتراف کنم. ولی تهیونگ امد. و حس تنفری ازش داشتم. ولی هنوزم تهیونگ رو مثل برادرم دوست داشتم.
ویو تهیونگ.
ساعت های تقریبا ۱ نیم شب بود.
سونگ کانگ: میای بریم!؟
تهیونگ: من با تو هیچ جایی نمیام.
سونگ کانگ: باشه به درک.
رفتم سوار ماشین خودم شدم.
ولی منو سونگ کانگ باهم راه افتادیم.
داشتیم میرفتیم که یهو ی ماشیم دیدم که قشنگ مچاله شده بود.
سریع منو سونگ کانگ پیاده شدیم چون ماشینش خیلی شبیع مال ا/ت بود.
من داشتم داخل ماشین رو نگاه میکردم ولی هیچ کس داخلش نبود.
سونگ کانگ: سریع بیا سوار ماشین شیم بریم بیمارستان
𝕻𝖆𝖗𝖙_۱۶
سونگ کانگ: ا/ت بزار برات توضیح بدم(با داد)
ا/ت؛(اول از صداش ترسیدم شوکه شدم). خوب بگو
سونگ کانگ:(تعریف کرد)
ا/ت:پوزخند. چقدر وقت گذاشتی این داستان رو سر هم کنی.
از همتون متنفرم.
تهیونگ برو کنار میخوام برم.
تهیونگ: م.. من(ا/ت حولش دادم اینور)
ویو ا/ت
سوار ماشین شدم پام رو گذاشتم رو گاز رفتم تو راهم همش جنگل بود.
اعصابم خورد بود گریه میکردم و فقط گاز میدادم.
اصلا حواسم نبود که داشتم تو کدوم لاین میرفتم که با سرعت به ی ماشینی برخورد کردم.
و سیاهی متعلق.....)
ویو سونگ کانگ
ا/ت رفت.
تو این دو سالی که گذشت عاشق ا/ت.
تو این چند روز میخواستم بهش اعتراف کنم. ولی تهیونگ امد. و حس تنفری ازش داشتم. ولی هنوزم تهیونگ رو مثل برادرم دوست داشتم.
ویو تهیونگ.
ساعت های تقریبا ۱ نیم شب بود.
سونگ کانگ: میای بریم!؟
تهیونگ: من با تو هیچ جایی نمیام.
سونگ کانگ: باشه به درک.
رفتم سوار ماشین خودم شدم.
ولی منو سونگ کانگ باهم راه افتادیم.
داشتیم میرفتیم که یهو ی ماشیم دیدم که قشنگ مچاله شده بود.
سریع منو سونگ کانگ پیاده شدیم چون ماشینش خیلی شبیع مال ا/ت بود.
من داشتم داخل ماشین رو نگاه میکردم ولی هیچ کس داخلش نبود.
سونگ کانگ: سریع بیا سوار ماشین شیم بریم بیمارستان
۴.۲k
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.