ميگويد موهايت را پركلاغى كن،
ميگويد موهايت را پركلاغى كن،
نگاهش ميكنم: از جان موهايم چه ميخواهى؟ اصلا ديگر رويم نميشود
بروم پيش نرگس خانم و بگويم اين دفعه پركلاغى اش كن،
آخر همين سه هفته پيش موهايم را از زير كراتين و دكلره درآورده است
و كلى نق به جانم زده كه موهايت دارد ميسوزد . اصلا چرا نميفهمى
اين مشكل از موهاى من و تنوع طلبى تو نيست كه هر روز يك ساز ميزنى.
مشكل جاى ديگريست جانم.
ميخواهى مرا شبيه كدام گذشته ى پر تب و تابت كنى؟
كاش بگويى و هردويمان را از اين برزخ شيميايى رنگ و ريشه و ساقه نجات بدهى.
اصلا من شبها دارم خواب رنگساژ دودى و كرم ميبينم و
صبح با نفس تنگ بيدار ميشوم.
اينكه توى موهاى من خاطره ى آن شب كذايى نامعلومت زنده نميشود
چاره اش اين نيست.
اصلا خيالت را راحت كنم،
ديگر آن چنگ و جعد و رنگ و بو را كه تجربه كرده لاى موهاى هيچ زنى پيدا نميكنى،
براى همين است كه آدمها غمگينند.
از بعضى خاطرات ميشود گذشت
و سرپا شد اما بعضى ها را نميشود ،
هيچ جوره نميشود.
نگاهش ميكنم: از جان موهايم چه ميخواهى؟ اصلا ديگر رويم نميشود
بروم پيش نرگس خانم و بگويم اين دفعه پركلاغى اش كن،
آخر همين سه هفته پيش موهايم را از زير كراتين و دكلره درآورده است
و كلى نق به جانم زده كه موهايت دارد ميسوزد . اصلا چرا نميفهمى
اين مشكل از موهاى من و تنوع طلبى تو نيست كه هر روز يك ساز ميزنى.
مشكل جاى ديگريست جانم.
ميخواهى مرا شبيه كدام گذشته ى پر تب و تابت كنى؟
كاش بگويى و هردويمان را از اين برزخ شيميايى رنگ و ريشه و ساقه نجات بدهى.
اصلا من شبها دارم خواب رنگساژ دودى و كرم ميبينم و
صبح با نفس تنگ بيدار ميشوم.
اينكه توى موهاى من خاطره ى آن شب كذايى نامعلومت زنده نميشود
چاره اش اين نيست.
اصلا خيالت را راحت كنم،
ديگر آن چنگ و جعد و رنگ و بو را كه تجربه كرده لاى موهاى هيچ زنى پيدا نميكنى،
براى همين است كه آدمها غمگينند.
از بعضى خاطرات ميشود گذشت
و سرپا شد اما بعضى ها را نميشود ،
هيچ جوره نميشود.
۳.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.