من دو پدر داشتم یکی پولدار و دیگری فقیر یکی از آنها

«من دو پدر داشتم؛ یکی پول‌دار و دیگری فقیر. یکی از آن‌ها دارای تحصیلات عالی و باهوش بود. او مدرک دکترا داشت و چهار سال دورهٔ کارشناسی را در کم‌تر از دو سال به پایان رسانده بود. او برای ادامهٔ تحصیل بورسیهٔ «دانشگاه استنفورد»، «دانشگاه شیکاگو» و «دانشگاه شمال غربی» شد، امّا پدر دیگرم هرگز کلاس هشتم را به پایان نرساند.

هر دوی آن‌ها افرادی موّفق در زندگی‌شان بودند؛ به سختی تلاش می‌کردند و درآمدی قابل توجه داشتند. با این حال، یکی از آن‌ها در سرتاسر زندگی‌اش با مشکلات و کشمکش‌های مالی مواجه می‌شد و دیگری از ثروت‌مندان هاوایی بود. یکی از آن‌ها پس از مرگش ارثی ده‌ها میلیون دلاری، بنیادهای خیریه و کلیسایش را به جا گذاشت؛ درحالی‌که آن‌چه از دیگری باقی مانده بود، بدهی‌ها و قرض‌هایی بود که باید پرداخت می‌شد.

هر دوی آن‌ها افرادی قوی، جذّاب و بانفوذ بودند و مرا نصیحت می‌کردند، امّا شیوهٔ نصیحت‌های‌شان با یک‌دیگر تفاوت داشت. هر دوی آن‌ها به شدّت به آموزش معتقد بودند، امّا شیوه‌های آموزشی یک‌سان توصیه نمی‌کردند. اگر من تنها یک پدر داشتم، مجبور بودم نصیحتش را یا بپذیرم یا رد کنم، امّا هنگامی که دو نفر مرا نصیحت می‌کردند، بر سر دوراهی قرار می‌گرفتم که آیا نظر مرد ثروت‌مند را قبول کنم یا نظر مرد فقیر را؟ صرفاً به جای این‌که نظر آن‌ها را بپذیرم یا ردکنم، تصمیم گرفتم بیش‌تر فکر کنم؛ مقایسه کنم و سپس یکی را انتخاب کنم. مشکل این‌جا بود که مرد ثروت‌مند هنوز به مال و ثروت نرسیده بود و مرد فقیر هنوز دچار فقر نشده بود. هر دوی آن‌ها تازه حرفهٔ خود را شروع کرده بودند و در حال کشمکش با پول و خانواده‌های‌شان بودند، امّا نقطه‌نظرهایی کاملاً متفاوت در حوزهٔ امور مربوط به پول داشتند. برای مثال، یکی از آن‌ها می‌گفت: «عشق به پول ریشهٔ همهٔ بدی‌هاست». و دیگری می‌گفت: «عدم وجود پول ریشهٔ همهٔ بدی‌هاست».

پدر پول‌دار، پدر بی‌پول» مشهورتیرن اثر رابرت تی. کیوساکی (-۱۹۴۷)، سخنران انگیزشی و آموزش‌دهنده مهارت‌های کسب و کار آمریکایی است.

کیوساکی در این کتاب، با زبانی داستانی به روایتی از زندگی دوران کودکی خود می‌پردازد و دو برداشت از زندگی اقتصادی و مالی در جامعه را با هم مقایسه می‌کند و آنها را پدر پولدار و پدر بی‌پول معرفی می‌کند. پدر پولدار نماینده بخشی از جامعه است که در پی کارآفرینی است و پدر بی‌پول در پی کار کردن برای دیگران است.

در بخشی از آغاز کتاب می‌خوانیم:

من دو پدر داشتم؛ یکی پول‌دار و دیگری فقیر. یکی از آن‌ها دارای تحصیلات عالی و باهوش بود. او مدرک دکترا داشت و چهار سال دورهٔ کارشناسی را در کم‌تر از دو سال به پایان رسانده بود. او برای ادامهٔ تحصیل بورسیهٔ «دانشگاه استنفورد»، «دانشگاه شیکاگو» و «دانشگاه شمال غربی» شد، امّا پدر دیگرم هرگز کلاس هشتم را به پایان نرساند.

هر دوی آن‌ها افرادی موّفق در زندگی‌شان بودند؛ به سختی تلاش می‌کردند و درآمدی قابل توجه داشتند. با این حال، یکی از آن‌ها در سرتاسر زندگی‌اش با مشکلات و کشمکش‌های مالی مواجه می‌شد و دیگری از ثروت‌مندان هاوایی بود. یکی از آن‌ها پس از مرگش ارثی ده‌ها میلیون دلاری، بنیادهای خیریه و کلیسایش را به جا گذاشت؛ درحالی‌که آن‌چه از دیگری باقی مانده بود، بدهی‌ها و قرض‌هایی بود که باید پرداخت می‌شد.

هر دوی آن‌ها افرادی قوی، جذّاب و بانفوذ بودند و مرا نصیحت می‌کردند، امّا شیوهٔ نصیحت‌های‌شان با یک‌دیگر تفاوت داشت. هر دوی آن‌ها به شدّت به آموزش معتقد بودند، امّا شیوه‌های آموزشی یک‌سان توصیه نمی‌کردند. اگر من تنها یک پدر داشتم، مجبور بودم نصیحتش را یا بپذیرم یا رد کنم، امّا هنگامی که دو نفر مرا نصیحت می‌کردند، بر سر دوراهی قرار می‌گرفتم که آیا نظر مرد ثروت‌مند را قبول کنم یا نظر مرد فقیر را؟ صرفاً به جای این‌که نظر آن‌ها را بپذیرم یا ردکنم، تصمیم گرفتم بیش‌تر فکر کنم؛ مقایسه کنم و سپس یکی را انتخاب کنم. مشکل این‌جا بود که مرد ثروت‌مند هنوز به مال و ثروت نرسیده بود و مرد فقیر هنوز دچار فقر نشده بود. هر دوی آن‌ها تازه حرفهٔ خود را شروع کرده بودند و در حال کشمکش با پول و خانواده‌های‌شان بودند، امّا نقطه‌نظرهایی کاملاً متفاوت در حوزهٔ امور مربوط به پول داشتند. برای مثال، یکی از آن‌ها می‌گفت: «عشق به پول ریشهٔ همهٔ بدی‌هاست». و دیگری می‌گفت: «عدم وجود پول ریشهٔ همهٔ بدی‌هاست».

نویسنده: رابرت کیوساکی
مترجم :مهرناز صائمی
انتشارات پر
قیمت در طاقچه :۴۰۰۰ تومان
قیمت نسخه چاپی: ۱۵۰۰۰ تومان
دیدگاه ها (۲)

چقدر غرور ملی لذت بخشه........!!!!🔶 پاسخ مدیرعامل پیام رسان...

#مترسکی_میان_ما قسمت پایانیحمیدیکی از کارگرهای مزرعه ام که ا...

«یک جوری حرف میزنی که انگار رعنا تنها ناموس توست ...اقا جان ...

☢ 🌹 عزیزانی که اربعین تشریف میبرن خوبه که یه پوستری رو چاپ ...

#یادداشت | دست محفل، جیب مردم✍️ محمدرضا طاهری▫️ فردی را تصور...

#یادداشت | دست محفل، جیب مردم✍️ محمدرضا طاهری▫️ فردی را تصور...

چپتر ۸ _ سایه های تارهوا سردتر از همیشه بود. باربارا با گلدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط