رویایی که تبدیل به واقعیت شد پارت ۳۲
منو نشوند کوک:بگو من:خودت هرچی میخوای ازم بپرس کوک:خوب از چه رنگی خوشت میاد من:مشکی کوک:چقدر قدته من:۱۶۸ کوک:آشپزی بلدی من:بله کوک:شیرموزو دوست داری من:بله کوک:با من ازدواج میکنی من:بله واتتت😶 کوک:گفتی بله مبارکه من:😐 کوک:شوخی کردم😂😂 من:😂 نشستم براش تمام علایقمو گفتم و کلا خبر دار شد کوک:مرده ایدآلت دوست داری واقعا چجوری باشه من:خوشگل باشه جذاب و سکسی باش خوش هیکل باشه هات و کیوت باشه خوش صدا باشه بالای ۲۱ سال سن داشته باشه قدش از ۱۷۵ بالا تر باشه آدم معروفی باشه یکم حساب کرد تو ذهنش کوک:من ۲۶ سالم ۱۷۹ قدمه خوشگل که هستم جذاب که هستم خوش هیکل که هستم (جین دو😐😂😂🤣🤣ورد واید هندسام یونو) کوک:من جزو اینا هستم من:تو از اینام که گفتم سرتری پس هستی کوک:واقعا من:اوهوم 😊 کوک:اینو صادقانه به من بگو من:هرچی میخوای به من بگو کوک:ام قبل از من دوست پسر داشتی من:کراش داشتم ولی دوست پسر نه هیچ وقت کوک:پس فقط منم دیگه من:اوهوم به جز تو هیشکی تو قلبم جا نگرفت😍 بعد منو گرفت بغل کرد و کمرمو میمالید منم بغلش کردم و دستمو گذاشتم پشت سرش گونشو بوسیدم اونم سرشو گذاشته بود طرف سرم و گردنمو بوسید و سرمو آروم آوردم بیرون و دستمو سر دادم سمت پایین گذاشتم رو شونش اونم دستشو گذاشت رو گردنم و بوسه های پشت یر هم رو لبام میزد بوسه میزد و مک میزد میخورد پشت سر هم
۶.۶k
۱۴ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.