.
.
می خواستم
بهار به خانه ات بیاورم
و دیگر قانع نباشی
به گل های چسبیده به فرش
می خواستم
بهار به پیرهنت بیاورم
و از آنجا سفر کنم
به سرزمین های کشف نشده
اما هر دری باز کردم
پاییز در بادهایش از راه رسید
روی هر پنجره ای دست گذاشتم
زمستان
آخرین تصویر در حافظه اش بود
امروز من و بهار
در کوچه ها می گردیم
و سراغت را
از خرگوش های مرده در برف
می گیریم.
بهزاد_عبدی
می خواستم
بهار به خانه ات بیاورم
و دیگر قانع نباشی
به گل های چسبیده به فرش
می خواستم
بهار به پیرهنت بیاورم
و از آنجا سفر کنم
به سرزمین های کشف نشده
اما هر دری باز کردم
پاییز در بادهایش از راه رسید
روی هر پنجره ای دست گذاشتم
زمستان
آخرین تصویر در حافظه اش بود
امروز من و بهار
در کوچه ها می گردیم
و سراغت را
از خرگوش های مرده در برف
می گیریم.
بهزاد_عبدی
۶۵۰
۲۴ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.