باز این دل دیوانه , عاشق شده دزدانه
باز این دل دیوانه , عاشق شده دزدانه
می نالد و می گردد , زاین خانه به آن خانه
مقتول پی قاتل , هر گز نشود مایل
اما دل من دارد , رسم و ره پروانه
ای داد و فغان از دل , فریاد و امان از دل
آنگاه که خون گرید , پیمانه به پیمانه
در پا ی تو افتادن , افتادن و جان دادن
بهتر بود این دل را , از بستر شاهانه
کافر نکند جانا , کاری که کنی با ما
هرگز نکند اینسان , بیگانه به بیگانه
گفتم به دلم روزی , دیوانه چرا سوزی
جانم به لب آوردی ,ازاینهمه افسانه
با خنده رندانه , با پند حکیمانه
گفتا نزند طعنه , دیوانه به دیوانه
می نالد و می گردد , زاین خانه به آن خانه
مقتول پی قاتل , هر گز نشود مایل
اما دل من دارد , رسم و ره پروانه
ای داد و فغان از دل , فریاد و امان از دل
آنگاه که خون گرید , پیمانه به پیمانه
در پا ی تو افتادن , افتادن و جان دادن
بهتر بود این دل را , از بستر شاهانه
کافر نکند جانا , کاری که کنی با ما
هرگز نکند اینسان , بیگانه به بیگانه
گفتم به دلم روزی , دیوانه چرا سوزی
جانم به لب آوردی ,ازاینهمه افسانه
با خنده رندانه , با پند حکیمانه
گفتا نزند طعنه , دیوانه به دیوانه
۸۳۰
۲۱ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.