یدفه میخواستم خودکشی کنم طنابو انداختم گردنم

‏یدفه میخواستم خودکشی کنم طنابو انداختم گردنم

دیدم بابام اون سر طنابو بست به پایه مبل گفت همینجا چرا کن (⊙...⊙)
دیدگاه ها (۴)

#مد_لباس🎽👗👗👙👘👚👚

#عاشقانه

#لاک_زیبا

#ارایش

من: بابا ببین این تهیونگه بابام: خب چیکار کنم من: هیچ.( بابا...

این داستان: کسشعر های من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط