نجوای عشق پارت ۲
کوک:بزن میخوام بدونم تویی که حرکات رزمی بلدی چقدر زور داری تو مشتت من:اوکی دستمو داغ کردم یدونه محکم زدم تو صورتش کوک:آخ من:درد گرفت کوک:اصلا درد نداشت محکم تر بزن دختر من:باشه کوک:بزن دوباره یدونه دیگه زدم گرفت فکشو جا انداخت فکش گفت تق😶 من:ببخشید گفتی بزنم کوک:نه زورت زیاد حالا نمیدونمالکی بود یا واقعا دردش اومد شروع کردیم به تمرین کوک:من مشت میزنم حالا بهت باید از خودت دفاع کنی من:باشه اومد بزن دستشو گرفتم و پامم انداختم پشت پاش و انداختمش رو زمین کوک:چقدر آموزش دیدی من:خیلی کوک:ولی نه به اندازه ی من کوک:یدونه بزن دوباره تو صورتم من:باشه اومدم بزنم اونم دستمو گرفت کوک:اول باید دست طرف و بگیری بعد بچرخونش و دستشو بنداز پشت کمرش همین کارا رو من میکرد و بعد بخوابونیش رو زمین
منو به صورت دمر خوابوند رو زمین کوک:و دستشو پشتش فشار بدی جوری که بشگنه بعد زانوتو میزاری کمرش فهمیدی من:آره کوک:خوب پاشو
از زبون جونگ کوک
با مهارتاش منو به خودش جذب کرده بود اصلا نمیدونستم انقدر مهارت داره ازش خوشم اومده بود رو زمین بود که دستشو گرفتم و بلندش کردم نایکا:ممنون من:خواهش میکنم مهارتت خوبه فقط جای تمرین داره بوکس تمرین میکنی نایکا:آره میکنم من:پس بیا دستکشه بکسو بگیر و بزن به اینا نایکا:باشه دستکش هاش بکسو دستش کرد و من هر چی میگفتم اونم انجام میداد من:محکم تر بزن محکم تر میزد یه حسایی بهش داشتم ولی نمیدونستم چه حسی انقدر هواسم بهش پرت شد یهو دستش خورد تو صورتم نایکا:آخ ببخشید من:نه تقصیر من بود باید هواسم باشه نایکا:به هر حال ببخشید من:کارت عالیه بریم تیر اندازی تمرین کنیم نایکا:وایی من میمیرم برا تیر انداری من:پس بریم
از زبون خودم
باهم رفتیم برا تیر اندازی بهم اصلحه داد کوک:اگه میخوای قشنگ به هدف بخوره ببین اومد پشتم و دستشو آورد و دستمو گرفت کوک:یکم دستت و بده اینور تر آهان حالا بزن ضدم قشنگ خورد وسط من:واو یه موقع هایی خطا میرفت
از زبون جونگ کوک
عطری که زده بود پخش شده بود و همین دیوونه کننده شده بود اما بعد ول کردم و رفتم اونور اصلا هواسمو پرت کرده بود نمی تونستم تمرکز کنم اون عطرش دیوونه کننده بود این دختر با بقیه دخترا فرق میکرد فکر کنم دوسش دارم ولی اون که دوسم نداره اون تازه اومده من:میخوایم در مورد یه پرونده باهم کار کنیم نایکا:چه پرونده ای من:راجب تجاوز هایی که شده زن هایی که دزدیده شدن نایکا:عا در مورد این رئیس بهم گفته بود من:پس میدونی نایکا:آره پرونده سنگینیه من: ما دنبال قاتل اصلی میگیردیم هر شب نزدیک ساعت دوازده یه قربانی داریم و همشونم میمیرن نایکا:ما الان دنبال قاتل اصلی میگردیم من:آره فقط پیداش کنم حرومزاد رو نایکا:منم همکاری میکنم من:نمی ترسی
منو به صورت دمر خوابوند رو زمین کوک:و دستشو پشتش فشار بدی جوری که بشگنه بعد زانوتو میزاری کمرش فهمیدی من:آره کوک:خوب پاشو
از زبون جونگ کوک
با مهارتاش منو به خودش جذب کرده بود اصلا نمیدونستم انقدر مهارت داره ازش خوشم اومده بود رو زمین بود که دستشو گرفتم و بلندش کردم نایکا:ممنون من:خواهش میکنم مهارتت خوبه فقط جای تمرین داره بوکس تمرین میکنی نایکا:آره میکنم من:پس بیا دستکشه بکسو بگیر و بزن به اینا نایکا:باشه دستکش هاش بکسو دستش کرد و من هر چی میگفتم اونم انجام میداد من:محکم تر بزن محکم تر میزد یه حسایی بهش داشتم ولی نمیدونستم چه حسی انقدر هواسم بهش پرت شد یهو دستش خورد تو صورتم نایکا:آخ ببخشید من:نه تقصیر من بود باید هواسم باشه نایکا:به هر حال ببخشید من:کارت عالیه بریم تیر اندازی تمرین کنیم نایکا:وایی من میمیرم برا تیر انداری من:پس بریم
از زبون خودم
باهم رفتیم برا تیر اندازی بهم اصلحه داد کوک:اگه میخوای قشنگ به هدف بخوره ببین اومد پشتم و دستشو آورد و دستمو گرفت کوک:یکم دستت و بده اینور تر آهان حالا بزن ضدم قشنگ خورد وسط من:واو یه موقع هایی خطا میرفت
از زبون جونگ کوک
عطری که زده بود پخش شده بود و همین دیوونه کننده شده بود اما بعد ول کردم و رفتم اونور اصلا هواسمو پرت کرده بود نمی تونستم تمرکز کنم اون عطرش دیوونه کننده بود این دختر با بقیه دخترا فرق میکرد فکر کنم دوسش دارم ولی اون که دوسم نداره اون تازه اومده من:میخوایم در مورد یه پرونده باهم کار کنیم نایکا:چه پرونده ای من:راجب تجاوز هایی که شده زن هایی که دزدیده شدن نایکا:عا در مورد این رئیس بهم گفته بود من:پس میدونی نایکا:آره پرونده سنگینیه من: ما دنبال قاتل اصلی میگیردیم هر شب نزدیک ساعت دوازده یه قربانی داریم و همشونم میمیرن نایکا:ما الان دنبال قاتل اصلی میگردیم من:آره فقط پیداش کنم حرومزاد رو نایکا:منم همکاری میکنم من:نمی ترسی
۱۶.۱k
۲۱ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.