The world of the police and mafia
The world of the police and mafia
پارت ⁹
رائول ویو
کارم کم کم داشت تموم میشد، داشتم آخرین پرونده رو چک میکردم که صدای در اومد، فک کنم جئون رفت، هه ادب نداره خداحافظی کنه، میخواستم مهر شرکتو رو صفحهی آخر پرونده بزنم که صدای پا پشت سرم حس کردم، یا جد سادات اینجا جنم داره؟!
وایییی آقای لی منو کجا آوردی آخه
ویو جونگکوک
خب قرار گرفتن دلار هاهم واسه یه ماه دیگه رو گذاشتم، امیدوارم جا نزنه که براش خیلی بد میشه، همهی کارکنا رو بهشون مرخصی دادم که تا اخر وقت واینسن، داشتم کتمو میپوشیدم که صدای به هم خوردن چیزی اومد، ممکنه کسی هنوز مونده باشه؟ نه بابا من به همه گفتم که برن، کسی هم نمیتونه بدون اجازه وارد بشه بلخره نگهبانی های اینجا حقوق خوبی میگیرن موظفن تمام حواسشون رو بزارن، از اتاقم خارج شدم، جدیدا خیلی خیالاتی میشم، داشتم از در ورودی خارج میشدم که احساس کردم بجز من یکی دیگه هم اینجاست، اروم برگشتم لعنتی چراغ هم خاموشه آدم هیچی رو نمیبینه، بله من الان تنها نیستم، فقط بدونم کیه یه بلایی سرش بیارم، رفته سراغ کشوی این دختره
ویو رائون
فک کنم دزد اومده باشه ولی با وجود نگهبانای اینجا غیر ممکنه، توی کشوی میزم یه چاقوی کوچولو گذاشته بودم برای محض احتیاط، برش داشتم خواستم برگردم که یکی محکم دستمو پیچوند ترسیدم بلایی سرم بیاره چاقو رو تو دستش فرو کردم
رائون: "جیغغغغغغغ" ولم کننن
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
________________________________________
پارت ⁹
رائول ویو
کارم کم کم داشت تموم میشد، داشتم آخرین پرونده رو چک میکردم که صدای در اومد، فک کنم جئون رفت، هه ادب نداره خداحافظی کنه، میخواستم مهر شرکتو رو صفحهی آخر پرونده بزنم که صدای پا پشت سرم حس کردم، یا جد سادات اینجا جنم داره؟!
وایییی آقای لی منو کجا آوردی آخه
ویو جونگکوک
خب قرار گرفتن دلار هاهم واسه یه ماه دیگه رو گذاشتم، امیدوارم جا نزنه که براش خیلی بد میشه، همهی کارکنا رو بهشون مرخصی دادم که تا اخر وقت واینسن، داشتم کتمو میپوشیدم که صدای به هم خوردن چیزی اومد، ممکنه کسی هنوز مونده باشه؟ نه بابا من به همه گفتم که برن، کسی هم نمیتونه بدون اجازه وارد بشه بلخره نگهبانی های اینجا حقوق خوبی میگیرن موظفن تمام حواسشون رو بزارن، از اتاقم خارج شدم، جدیدا خیلی خیالاتی میشم، داشتم از در ورودی خارج میشدم که احساس کردم بجز من یکی دیگه هم اینجاست، اروم برگشتم لعنتی چراغ هم خاموشه آدم هیچی رو نمیبینه، بله من الان تنها نیستم، فقط بدونم کیه یه بلایی سرش بیارم، رفته سراغ کشوی این دختره
ویو رائون
فک کنم دزد اومده باشه ولی با وجود نگهبانای اینجا غیر ممکنه، توی کشوی میزم یه چاقوی کوچولو گذاشته بودم برای محض احتیاط، برش داشتم خواستم برگردم که یکی محکم دستمو پیچوند ترسیدم بلایی سرم بیاره چاقو رو تو دستش فرو کردم
رائون: "جیغغغغغغغ" ولم کننن
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
________________________________________
۴.۶k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.