پارت 65
پارت 65
به زبون سلنا ........
خدایا دیگه واقعا خسته شدم ..دیگه واقعا بریدم اومدم اینجا ک فراموشش کنم ک همه چی تموم شه اومدم با اروین خاطره بسازم من گفتم این گاو بیاد اینجا ..مارو باهم ببینه میره ..، دیگه هیچوقت جلوم سبز نمیشه ..اما اومد ر ی د تو هیکلم ،
رفتم لب ساحل نشستم و شروع کردم ب گریه کردن ..
اروین : سلنا سلنا ..
من : هوم.
اروین : ببین عزیزم من چون دوست دارم بهترینارو واست میخوام میدونی ک ؟
من : اوهوم
اروین : ببین خوشگلم اگه دوسش داری چشم رو همه بدیاش ببندو برو سمتش ، دستشو بگیر
درسته من همه چی بهت میدم عشق خوشحالی اما...من میدونم چون اون عشق اولته همیشه تو قلبت هس ..و همیشه یه گوشه از قلبت درد میگیره و ناراحتی ...عزیزم واسه من مهم فقط خوشحالی و خوشبختی توئه ..ب من اصلا فک نکن ! الان تو این موقعیت فقط ب خودت فک کن اگه واقعا دوسش داری ک اونم مشخصه خیلی دوست داره بریم دستتونو بزارم تو دست هم
من : اما اخه .....
اروین : ببین باز یه مشکلی چیزی دو از جونتون واسه تو یا اون پیش میاد بعد تا عمر دارین خودتونو نمیبخشین ....دوسش داری ؟؟
من : اخه .......
اروین : عزیزم من ناراحت نمیشم ب من فک نکن مهم تویی دوسش داری ؟
من : اوهوم .
اروین : خوبه اونم دوست داره خوشبختی تو توی این دنیا واسه من عع همه چی مهم تره ..،
من : خیلی خوبی اروین ..واقعا فرشته ایی .. تو زندگیم هیچکسو ندیدم عین تو واسه خوشبختی عشقش ازش بگذره ..!
اروین : تو چون خودت خوبی منو خوب میبینی از اولش قسمت شما باهم بوده ، حالا پاشو ارسام تو همین کافی شاپه من خودم دستتونو میزارم تو دست هم
من : باشه ..خیلی ازت ممنونم یدونه ایی نمیدونم چجوری این کارتو این حرفارو جبران کنم
اروین : همین ک همیشه بخندی جبران کار منه باشه ؟
من : باشه مرسییی
..................................................................................
ارسام : سلن بیا بریم دیگه ..تو ک هنوزم پیش اینی !
اروین دست منو گرفت ...و ارسام سرخ شدو چپ چپ نگام کرد ، فک کرد میخوایم بهش بگیم ما میخوایم باهم باشیم ..
ارسام : پس شما !!! تصمیم خودتونو گرفتین ،
تا میخواست بره اروین دستشو گرفت گذاشت تو دستم ..
ارسام شکه شد
اروین : انشالله خوشبخت بشین ارسام اشک خواهرمو دربیاری با من طرفی همیشه باس بخنده ،
منو ارسام با خوشحالی پریدیم بقل هم و اشک از روی خوشحالی میرختیم ..خیلی احساساتی شدم ..اروین واقعا فرشته اس ..
من : ممنون اروین جان خیلی خوبی
ارسام : شرمنده واسه اینکه باهات بد رفتار کردم
اروین : مهم نی داداش خب برین جشن بگیرین
ارسام : باش اما دوس داریم توام بیای باهم جشن بگیریم صبم باهم برگردیم
اروین : خیلی ممنون راستی اسم رفیق فاب سودا چی بود ؟
من : جمره چطو مگه ؟
به زبون سلنا ........
خدایا دیگه واقعا خسته شدم ..دیگه واقعا بریدم اومدم اینجا ک فراموشش کنم ک همه چی تموم شه اومدم با اروین خاطره بسازم من گفتم این گاو بیاد اینجا ..مارو باهم ببینه میره ..، دیگه هیچوقت جلوم سبز نمیشه ..اما اومد ر ی د تو هیکلم ،
رفتم لب ساحل نشستم و شروع کردم ب گریه کردن ..
اروین : سلنا سلنا ..
من : هوم.
اروین : ببین عزیزم من چون دوست دارم بهترینارو واست میخوام میدونی ک ؟
من : اوهوم
اروین : ببین خوشگلم اگه دوسش داری چشم رو همه بدیاش ببندو برو سمتش ، دستشو بگیر
درسته من همه چی بهت میدم عشق خوشحالی اما...من میدونم چون اون عشق اولته همیشه تو قلبت هس ..و همیشه یه گوشه از قلبت درد میگیره و ناراحتی ...عزیزم واسه من مهم فقط خوشحالی و خوشبختی توئه ..ب من اصلا فک نکن ! الان تو این موقعیت فقط ب خودت فک کن اگه واقعا دوسش داری ک اونم مشخصه خیلی دوست داره بریم دستتونو بزارم تو دست هم
من : اما اخه .....
اروین : ببین باز یه مشکلی چیزی دو از جونتون واسه تو یا اون پیش میاد بعد تا عمر دارین خودتونو نمیبخشین ....دوسش داری ؟؟
من : اخه .......
اروین : عزیزم من ناراحت نمیشم ب من فک نکن مهم تویی دوسش داری ؟
من : اوهوم .
اروین : خوبه اونم دوست داره خوشبختی تو توی این دنیا واسه من عع همه چی مهم تره ..،
من : خیلی خوبی اروین ..واقعا فرشته ایی .. تو زندگیم هیچکسو ندیدم عین تو واسه خوشبختی عشقش ازش بگذره ..!
اروین : تو چون خودت خوبی منو خوب میبینی از اولش قسمت شما باهم بوده ، حالا پاشو ارسام تو همین کافی شاپه من خودم دستتونو میزارم تو دست هم
من : باشه ..خیلی ازت ممنونم یدونه ایی نمیدونم چجوری این کارتو این حرفارو جبران کنم
اروین : همین ک همیشه بخندی جبران کار منه باشه ؟
من : باشه مرسییی
..................................................................................
ارسام : سلن بیا بریم دیگه ..تو ک هنوزم پیش اینی !
اروین دست منو گرفت ...و ارسام سرخ شدو چپ چپ نگام کرد ، فک کرد میخوایم بهش بگیم ما میخوایم باهم باشیم ..
ارسام : پس شما !!! تصمیم خودتونو گرفتین ،
تا میخواست بره اروین دستشو گرفت گذاشت تو دستم ..
ارسام شکه شد
اروین : انشالله خوشبخت بشین ارسام اشک خواهرمو دربیاری با من طرفی همیشه باس بخنده ،
منو ارسام با خوشحالی پریدیم بقل هم و اشک از روی خوشحالی میرختیم ..خیلی احساساتی شدم ..اروین واقعا فرشته اس ..
من : ممنون اروین جان خیلی خوبی
ارسام : شرمنده واسه اینکه باهات بد رفتار کردم
اروین : مهم نی داداش خب برین جشن بگیرین
ارسام : باش اما دوس داریم توام بیای باهم جشن بگیریم صبم باهم برگردیم
اروین : خیلی ممنون راستی اسم رفیق فاب سودا چی بود ؟
من : جمره چطو مگه ؟
۳۴.۴k
۲۵ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.