دیشب قلم سرد زندگیم را داشتم
دیشب قلم سرد زندگیم را داشتم
و مشق فردای تنهایی را در دفتر تنهایی هایم نوشتم .
موقع سحرگاه دفتر تنهایی هایم خیس خیس بود
خیسی دفترم به خاطر اشکهایی بودکه از روی دوریت ریخته بودم .
دیشب مشق تنهایی را با نام خدا اغاز کردم و با سکوت پر درد به پایان می رساندم.....
همدم من تاریکی بودو نورماه ،قلم دفتری کهنه بود یه دنیا غم .
همزبان من تنهایی بود و سکوت فقط سکوت.
مشق دیشبم را تنهایی می خواندم و
به خود نمره ی ۲۰دادم و خاطراتمان بازبرایم تکرار شد ... #۱۳۹۸/۳/۳۰
#دیشب #قلم #سرد #زندگیم #را #برداشتم #دلشکسته #ℳona
و مشق فردای تنهایی را در دفتر تنهایی هایم نوشتم .
موقع سحرگاه دفتر تنهایی هایم خیس خیس بود
خیسی دفترم به خاطر اشکهایی بودکه از روی دوریت ریخته بودم .
دیشب مشق تنهایی را با نام خدا اغاز کردم و با سکوت پر درد به پایان می رساندم.....
همدم من تاریکی بودو نورماه ،قلم دفتری کهنه بود یه دنیا غم .
همزبان من تنهایی بود و سکوت فقط سکوت.
مشق دیشبم را تنهایی می خواندم و
به خود نمره ی ۲۰دادم و خاطراتمان بازبرایم تکرار شد ... #۱۳۹۸/۳/۳۰
#دیشب #قلم #سرد #زندگیم #را #برداشتم #دلشکسته #ℳona
۲.۶k
۳۰ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.