تنها منافع حیله گر ؛ حتی اگر منافع خواهی از او دیده نشود
تنها منافع حیله گر ؛ حتی اگر منافع خواهی از او دیده نشود به حق بی اشکال شدن معنای وجود منافع طلبی ویا منافع گرا ویا در زبان خود او منافع داری است که خود منافع داری را از منافع طلبی متمایز و تمیز می داندکه بعد از این انکار هم می کنند...!
و تازه اینکه شکسته بال اگر ملاک نداشته باشد یا دنبال دری کند روی باز ملاک نداشته باشد روی خدا هم با او نیست می باشد و تازه اینکه تازه حس اگر درامتداد ملاک برای تقویت ملاک باشد بهتر از ملاک به تنها ملاک محافظ (یابنده) است و تازه حفظ ملاک خود ملاک است نیازی به حفاظت ندارد فقط برای یابنده اگر می خواهد حفظ شود درامتداد و جهت ملاک قدم از قدم بردارد و فقط ذره ای حس کرد موضع ای درامتداد خلاف جهت ملاک است حتی از سرکنجکاوی هم وارد نشود آنجا آنقدر هوشیار باشد که کنجکاویش را کنترل و جلوگیری کند وارد نشود برای حفظ ملاک دار ماندن (دریابنده) کافی است همین حس که درامتداد ملاک باشد برای یابنده که هم پس از طی ملاک و یافتن ملاک امنی ماندن یابنده بگذارد می باشد.
و تازه اینکه دانسته شود جمهوری اسلامی می تواند موافق (که فقط اندکی درعمل) داشته باشد این کتاب جزء کتاب اولش که حتمی سالم است درجلد کتاب دوم از کتاب اول تقریبا نیمی ازآن معلوم نیست سالم و قابل اعتماد (الهی) باشد امادرکل جمع این کتب قابل اعتماد الهیست می باشد.
تازه دانسته شود که پس وسیله ی هدایت این کتاب و رهنما ی این وسیله ی این کتاب خود همین کتاب و منظور خود همین کتاب دراین کتاب و . . . است پس خود کتاب وسیله ی هدایت خودش هم هست یعنی یک دور به خودش هم می زند این دو باطل نیست بلکه دور به تثبیت است پس به جای دور باطل چرخش چرخنده است این کتاب چرخنده ای است که مداوم می چرخد و این چرخیدن وسیله شناخت قرآن می شود پس اگر دور دور نداشته باشد موتور فهمیدن دین راه نمی افتد اینکه دانسته شود که این چرخش درجریان درامتداد ثابت است پس منظور کلمه کلمه درشرح خود جمله با همین وجود معنایی حقیقت (جزء میزان ضعیفی) است اینکه دانسته شود به خود خود خود . . .خدای قله ی قاف عشق و تفاهم و هرمعنای آن که دور و نزدیک باشد برسید که پشتوانه ی ملاک (دارد ایمان) ندارد برخلاف انتظار خوب و بد از اصالت از قضاوت عین می باشد جزء باطل اصیل نیست مسلمان باشد منافق است و منافق دانسته شود کشتارش لازم است دانسته این ازقیاس اصالت از قضاوت عین است اگر ما درمقابل خدای درنظر شما بایستیم هیچی نیستیم هیچی . . . می باشد که به طور کامل گرفتن اصالت از قضاوت عین است که همین از تفاوت حق کامل (نما) با حق (روی ثابت (که شاخص مقبول بیشتر خدا)) می باشد آن خدایی که همه داریم از اوست جزء اصالت از قضاوت عین برای باطل اصیل کاملا نیست اما دقیقا همین نیست چون روی ثابت دقیق یافتن است (که دقیق یافتن معنایی حقیقت باحسن فاعل خداکاملا یکی است)پس هرچه"بودن" هم باشد که این روی ثابت مغایر کند کاذب است می باشد.
تازه اینکه همانا دانسته شود که دنبال مشترکات که ملاک را مشترک همگان نمیکند به خصوص وقتیمقابله با مشترک گرایی حتی با نرمی و لطافت سلیم میکند کنار بگذارید می باشد.
تازه اینکه دانسته شود درفطرت درملاک یا ۷۵% درکل جمع مشترک هستیم اما درغریزه (مشترکاز قضاوت جسمی) یا اصالت از قضاوت عین ۲۵% مشترک است صحیح می باشد.
تازه دانسته روحی که ماهیت روح نامی نباشد و حقیقی باشد دراصالت از قضاوت عین به آخر علمش برسد معنا ندارد به خصوص حتی خدا و . . . پس کسی که می خواهد فطرت داشته باشد یا درروال تکلیف باشد اینکه خود فرهنگ مبنا است دراصالت و عقلانی از قضاوت عین می باشد که این فقط اصالت از قضاوت و حقیقت جسم یا باطل اصیل را درمی یابد نسبت به روح جزء یک پندار بددینی یا دین غیرفطری و منافقی است یا یکی گرفته می شود دانسته ما طرفتار عقل و معنا نیستیم طرفتار عقلی هستیم که اصلا برای جسم درجسم وجود ندارد پس آنچه محتواترین قضاوت عین به آن می گوید باطل است اینکه فرهنگ خود برخلاف اصالت از قضاوت جسم خود زیر مجوعه و عضو کوچکی درروال تکلیف دین است پس فقط نام روح و خدا و . . . از اصالت از قضاوت عین وجود ندارد یا با روان و خوشی (حسی و عینی خودتان) اشتباه گرفته می شود دانسته چهارسوی علم بدون پشتوانه ی ملاک هرچه بیشتر شود همانا برباطل اصیل خود یا حقیقت فهمی از اصالت جسمی و عینی چیزی نیفزوده می باشد و تازه هرچه اینکه هرچه خدای دانایی بدانید فقط نام است پس تا ابد خبری نیست باید از همین معنایی حقیقت به اصالت موجودیت خدا و روح و . . . برسید راه دیگر یافتنی نیست می باشد. تازه اینکه دانسته شود اندیشه بنیادگرا (اعتقاد اصول دینی) هرگز به معنا اندیشه ی درفقه و اخلاق و عقل نظری نیست بلکه فقه واخلاق و عقل نظری اعتدال است و عمل ما پُس مدرنیست درکل جمع عمل"ترکی
و تازه اینکه شکسته بال اگر ملاک نداشته باشد یا دنبال دری کند روی باز ملاک نداشته باشد روی خدا هم با او نیست می باشد و تازه اینکه تازه حس اگر درامتداد ملاک برای تقویت ملاک باشد بهتر از ملاک به تنها ملاک محافظ (یابنده) است و تازه حفظ ملاک خود ملاک است نیازی به حفاظت ندارد فقط برای یابنده اگر می خواهد حفظ شود درامتداد و جهت ملاک قدم از قدم بردارد و فقط ذره ای حس کرد موضع ای درامتداد خلاف جهت ملاک است حتی از سرکنجکاوی هم وارد نشود آنجا آنقدر هوشیار باشد که کنجکاویش را کنترل و جلوگیری کند وارد نشود برای حفظ ملاک دار ماندن (دریابنده) کافی است همین حس که درامتداد ملاک باشد برای یابنده که هم پس از طی ملاک و یافتن ملاک امنی ماندن یابنده بگذارد می باشد.
و تازه اینکه دانسته شود جمهوری اسلامی می تواند موافق (که فقط اندکی درعمل) داشته باشد این کتاب جزء کتاب اولش که حتمی سالم است درجلد کتاب دوم از کتاب اول تقریبا نیمی ازآن معلوم نیست سالم و قابل اعتماد (الهی) باشد امادرکل جمع این کتب قابل اعتماد الهیست می باشد.
تازه دانسته شود که پس وسیله ی هدایت این کتاب و رهنما ی این وسیله ی این کتاب خود همین کتاب و منظور خود همین کتاب دراین کتاب و . . . است پس خود کتاب وسیله ی هدایت خودش هم هست یعنی یک دور به خودش هم می زند این دو باطل نیست بلکه دور به تثبیت است پس به جای دور باطل چرخش چرخنده است این کتاب چرخنده ای است که مداوم می چرخد و این چرخیدن وسیله شناخت قرآن می شود پس اگر دور دور نداشته باشد موتور فهمیدن دین راه نمی افتد اینکه دانسته شود که این چرخش درجریان درامتداد ثابت است پس منظور کلمه کلمه درشرح خود جمله با همین وجود معنایی حقیقت (جزء میزان ضعیفی) است اینکه دانسته شود به خود خود خود . . .خدای قله ی قاف عشق و تفاهم و هرمعنای آن که دور و نزدیک باشد برسید که پشتوانه ی ملاک (دارد ایمان) ندارد برخلاف انتظار خوب و بد از اصالت از قضاوت عین می باشد جزء باطل اصیل نیست مسلمان باشد منافق است و منافق دانسته شود کشتارش لازم است دانسته این ازقیاس اصالت از قضاوت عین است اگر ما درمقابل خدای درنظر شما بایستیم هیچی نیستیم هیچی . . . می باشد که به طور کامل گرفتن اصالت از قضاوت عین است که همین از تفاوت حق کامل (نما) با حق (روی ثابت (که شاخص مقبول بیشتر خدا)) می باشد آن خدایی که همه داریم از اوست جزء اصالت از قضاوت عین برای باطل اصیل کاملا نیست اما دقیقا همین نیست چون روی ثابت دقیق یافتن است (که دقیق یافتن معنایی حقیقت باحسن فاعل خداکاملا یکی است)پس هرچه"بودن" هم باشد که این روی ثابت مغایر کند کاذب است می باشد.
تازه اینکه همانا دانسته شود که دنبال مشترکات که ملاک را مشترک همگان نمیکند به خصوص وقتیمقابله با مشترک گرایی حتی با نرمی و لطافت سلیم میکند کنار بگذارید می باشد.
تازه اینکه دانسته شود درفطرت درملاک یا ۷۵% درکل جمع مشترک هستیم اما درغریزه (مشترکاز قضاوت جسمی) یا اصالت از قضاوت عین ۲۵% مشترک است صحیح می باشد.
تازه دانسته روحی که ماهیت روح نامی نباشد و حقیقی باشد دراصالت از قضاوت عین به آخر علمش برسد معنا ندارد به خصوص حتی خدا و . . . پس کسی که می خواهد فطرت داشته باشد یا درروال تکلیف باشد اینکه خود فرهنگ مبنا است دراصالت و عقلانی از قضاوت عین می باشد که این فقط اصالت از قضاوت و حقیقت جسم یا باطل اصیل را درمی یابد نسبت به روح جزء یک پندار بددینی یا دین غیرفطری و منافقی است یا یکی گرفته می شود دانسته ما طرفتار عقل و معنا نیستیم طرفتار عقلی هستیم که اصلا برای جسم درجسم وجود ندارد پس آنچه محتواترین قضاوت عین به آن می گوید باطل است اینکه فرهنگ خود برخلاف اصالت از قضاوت جسم خود زیر مجوعه و عضو کوچکی درروال تکلیف دین است پس فقط نام روح و خدا و . . . از اصالت از قضاوت عین وجود ندارد یا با روان و خوشی (حسی و عینی خودتان) اشتباه گرفته می شود دانسته چهارسوی علم بدون پشتوانه ی ملاک هرچه بیشتر شود همانا برباطل اصیل خود یا حقیقت فهمی از اصالت جسمی و عینی چیزی نیفزوده می باشد و تازه هرچه اینکه هرچه خدای دانایی بدانید فقط نام است پس تا ابد خبری نیست باید از همین معنایی حقیقت به اصالت موجودیت خدا و روح و . . . برسید راه دیگر یافتنی نیست می باشد. تازه اینکه دانسته شود اندیشه بنیادگرا (اعتقاد اصول دینی) هرگز به معنا اندیشه ی درفقه و اخلاق و عقل نظری نیست بلکه فقه واخلاق و عقل نظری اعتدال است و عمل ما پُس مدرنیست درکل جمع عمل"ترکی
۳۱۳.۸k
۲۰ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.