عاشقانه
کاش میدانستی ...
چقدر راه رفتنت را ...
دوست دارم! آنقدر که ...
جایی دور از چشم تو پشت پنجره ...
مهگرفتهای مینشینم شیشه را به اندازه ...
کف دستم پاک میکنم و جرعه جرعه راه رفتنت را ... مینوشم!
دو فنجان قهوه سفارش میدهم،
و بیمحابا دستهای تو را میگیرم
، راحت باش! هیچکس ما را نخواهد دید
، اینجا کلبه ی عاشقانه من وکلبه ی “خیال من” است …
چقدر راه رفتنت را ...
دوست دارم! آنقدر که ...
جایی دور از چشم تو پشت پنجره ...
مهگرفتهای مینشینم شیشه را به اندازه ...
کف دستم پاک میکنم و جرعه جرعه راه رفتنت را ... مینوشم!
دو فنجان قهوه سفارش میدهم،
و بیمحابا دستهای تو را میگیرم
، راحت باش! هیچکس ما را نخواهد دید
، اینجا کلبه ی عاشقانه من وکلبه ی “خیال من” است …
۱۲.۱k
۱۱ مرداد ۱۴۰۱