دوست دارم شمع باشم تا كه خود تنها بسوزم
دوست دارم شمع باشم تا كه خود تنها بسوزم
بر سر بالينت امشب از غم فردا بسوزم!
دوست دارم سايه باشم تا در آغوشم بخوابي
چشم دوزم بر جمالت، زان رخ گيرا بسوزم!
دوست دارم لاله باشم بر سر راهت نشينم
تا نهی پا بر سرم از شوق سر تا پا بسوزم!
دوست دارم خال باشم بر رخ مهر آفرينت
از لبت آتش بگيرم تا جهاني را بسوزم!
دوست دارم اشک ريزم تا مگر از اشک چشمم
تو شوی سيراب و من خود جای آن لبها بسوزم!
دوست دارم كام عطشان تو را سيراب سازم
گرچه خود از تشنه كامی بر لب دريا بسوزم!
دوست دارم دستم افتد تا مگر دستم بگيری
لحظهای پيشم نشينی، تا سپند آسا بسوزم
بر سر بالينت امشب از غم فردا بسوزم!
دوست دارم سايه باشم تا در آغوشم بخوابي
چشم دوزم بر جمالت، زان رخ گيرا بسوزم!
دوست دارم لاله باشم بر سر راهت نشينم
تا نهی پا بر سرم از شوق سر تا پا بسوزم!
دوست دارم خال باشم بر رخ مهر آفرينت
از لبت آتش بگيرم تا جهاني را بسوزم!
دوست دارم اشک ريزم تا مگر از اشک چشمم
تو شوی سيراب و من خود جای آن لبها بسوزم!
دوست دارم كام عطشان تو را سيراب سازم
گرچه خود از تشنه كامی بر لب دريا بسوزم!
دوست دارم دستم افتد تا مگر دستم بگيری
لحظهای پيشم نشينی، تا سپند آسا بسوزم
۴.۷k
۱۴ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.