تلافی
تلافی
(محمد)
وقتی برگشتیم هرکس رفت اتاق خودش تا لباس عوض کنه منو ارسلان هم رفتیم بالا بعد تعویض لباس رفتیم پایین و بعد چند دقیقه همه جمع شدن که پانیذ گفت (پانیذ)هستید فیلم ببینیم؟
(من)چه فیلمی؟
(پانیذ)ترسناک
(من)من هیستم
(دیانا)اع ن من نمیخوام میترسم
(مهشاد)اع دیا زده حال نباش دیگه ترسیدی بپر بقل یکی
(دیانا)برو بابا بپرم بغل کی؟
(ارسلان)سینه سپر کرد و گفت (ارسلان)من مگه مردم
(نیکا)بیا اینم جور شد پانی بپر فیلم رو بزار
(پانیذ)حله چشاته
همه با این حرفش خندیدن و اونم بلد شد که بره فیلم بینه همه نشستیم این جوری شد که هر دختری نشست بغل دست یک پسر متین نیکا رو مبل دونفره محراشاد هر کدوم روی یک مبل یک نفره ولی کنار هم و منو پانیذ و ارسلان دیانا رو کاناپه نشستیم
فیلم شروع شد دیانا از همون اول فیلم یک بالش رو بغل کرد که ارسلان خندی کردو اونو کشید بغلش و دستش رو دورش حلقه کرد
(وجدان )اع اع نگا کن ببین چجوری بقلش کرده چرا هیچی نمگی
(من)وا وجدان میشه خفه شی اینا بهم مهرم شدن اوسکل
(وجدان)اع ن بابا نگه خیلی ساکت و بی سرو صدا برگذار کردید کسی نفهمید منم یادم نبود ببخش
(من)اعب نداره وجی جان
(وجدان)مرض بیشور
(من)خفه شو برو میخوام از دیدن فیلم لذت ببرم
(وجدان)بعله بعله کنار پانیذ خانوم
(من)اع مگه فقط اون پیشمه همه بچه ها هستن
(وجدان)آخه اسکول من وجدانت نمیتونی چیزی از مخفی کنی من که میدونم تو دلت چخبره
(من)اع فهمیدی دوغ گفتم
(وجدان)آره
(من)خو بدرک برو دیگه اع
پانیذ دستی جلوی صورتم تکون داد و گفت(پانیذ)حالت خوبه محمد چیزی میخوای ؟
(من)ها چی ن ن ن ن هیچی
(پانیذ)اوکی
و به صفه تلویزیون خیره شد
اوه اوه انگار کاف دادم نگو کول مودتی که داشتم وا وجی حرف میزدم به پانیذ خیره شده بودم
تا آخر فیلم دیانا هی جیغ میزد و بیشتر دخترا رو میترسوند و باعث ترس اونا هم میشد بلاخره فیلم با کولی جیغ و داد دخترا تموم شد و دیانا خودش رو به حالت غش خودش رو انداخت بقل ارسلان و دستش رو گذاشت رو پیشونیش و گفت (دیانا)وای خدارو شکر که تموم شد
(ارسلان)میخوای برم برات آب بیارم؟
(دیانا)ن بابا بری بعد اون زن جنی بیاد بدزدتت من بی شوعر میمونم نمیخواد بشین سر جات
با این حرف دیانا همه پاره شدن از خنده که ارسلان گفت(ارسلان)الاهی من قربونت بشم مهربون
(نیکا)مهربون چیه بابا این میترسه سرش هو بیاری
همه خندیدن و یکی یکی بلند شدن که بزن اتاقاشون.......
پارت _۲۸
(محمد)
وقتی برگشتیم هرکس رفت اتاق خودش تا لباس عوض کنه منو ارسلان هم رفتیم بالا بعد تعویض لباس رفتیم پایین و بعد چند دقیقه همه جمع شدن که پانیذ گفت (پانیذ)هستید فیلم ببینیم؟
(من)چه فیلمی؟
(پانیذ)ترسناک
(من)من هیستم
(دیانا)اع ن من نمیخوام میترسم
(مهشاد)اع دیا زده حال نباش دیگه ترسیدی بپر بقل یکی
(دیانا)برو بابا بپرم بغل کی؟
(ارسلان)سینه سپر کرد و گفت (ارسلان)من مگه مردم
(نیکا)بیا اینم جور شد پانی بپر فیلم رو بزار
(پانیذ)حله چشاته
همه با این حرفش خندیدن و اونم بلد شد که بره فیلم بینه همه نشستیم این جوری شد که هر دختری نشست بغل دست یک پسر متین نیکا رو مبل دونفره محراشاد هر کدوم روی یک مبل یک نفره ولی کنار هم و منو پانیذ و ارسلان دیانا رو کاناپه نشستیم
فیلم شروع شد دیانا از همون اول فیلم یک بالش رو بغل کرد که ارسلان خندی کردو اونو کشید بغلش و دستش رو دورش حلقه کرد
(وجدان )اع اع نگا کن ببین چجوری بقلش کرده چرا هیچی نمگی
(من)وا وجدان میشه خفه شی اینا بهم مهرم شدن اوسکل
(وجدان)اع ن بابا نگه خیلی ساکت و بی سرو صدا برگذار کردید کسی نفهمید منم یادم نبود ببخش
(من)اعب نداره وجی جان
(وجدان)مرض بیشور
(من)خفه شو برو میخوام از دیدن فیلم لذت ببرم
(وجدان)بعله بعله کنار پانیذ خانوم
(من)اع مگه فقط اون پیشمه همه بچه ها هستن
(وجدان)آخه اسکول من وجدانت نمیتونی چیزی از مخفی کنی من که میدونم تو دلت چخبره
(من)اع فهمیدی دوغ گفتم
(وجدان)آره
(من)خو بدرک برو دیگه اع
پانیذ دستی جلوی صورتم تکون داد و گفت(پانیذ)حالت خوبه محمد چیزی میخوای ؟
(من)ها چی ن ن ن ن هیچی
(پانیذ)اوکی
و به صفه تلویزیون خیره شد
اوه اوه انگار کاف دادم نگو کول مودتی که داشتم وا وجی حرف میزدم به پانیذ خیره شده بودم
تا آخر فیلم دیانا هی جیغ میزد و بیشتر دخترا رو میترسوند و باعث ترس اونا هم میشد بلاخره فیلم با کولی جیغ و داد دخترا تموم شد و دیانا خودش رو به حالت غش خودش رو انداخت بقل ارسلان و دستش رو گذاشت رو پیشونیش و گفت (دیانا)وای خدارو شکر که تموم شد
(ارسلان)میخوای برم برات آب بیارم؟
(دیانا)ن بابا بری بعد اون زن جنی بیاد بدزدتت من بی شوعر میمونم نمیخواد بشین سر جات
با این حرف دیانا همه پاره شدن از خنده که ارسلان گفت(ارسلان)الاهی من قربونت بشم مهربون
(نیکا)مهربون چیه بابا این میترسه سرش هو بیاری
همه خندیدن و یکی یکی بلند شدن که بزن اتاقاشون.......
پارت _۲۸
۸.۴k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.