شعری از سید محمد رضا پرهیزگار
این حکایت ها که گفتم از لبت
جرعه ای باشد ز لبخند دلت
ای علق جاوید شد از خلق تو
هر درختی در شبستان مست تو
فارسی چون بوستانی پر درخت
نور شعرش همچو میکائیل مست
ای علق جاوید شد از خلق تو
فارسی لبریز شد از جشن تو
این زمین آن آسمان همراه تو
در زمستان عاشق گرمای تو
جرعه ای باشد ز لبخند دلت
ای علق جاوید شد از خلق تو
هر درختی در شبستان مست تو
فارسی چون بوستانی پر درخت
نور شعرش همچو میکائیل مست
ای علق جاوید شد از خلق تو
فارسی لبریز شد از جشن تو
این زمین آن آسمان همراه تو
در زمستان عاشق گرمای تو
۹۷
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.