عاشقانه
جانا، سخن از غصه نگو، یا که ”بمیرم”
دور از تو، در این غربت غمباره، اسیرم
گر قطرهٔ آبی، و نه، حتی نم٬ شبنم
من تشنهٔ آن قطرهو شبنم، که نمیرم
دریای دلم خواهش دامان تو دارد
آرامش من سوی توأم داده مسیرم
درکوزهٔ جانتو همه شورو جوانیست
تو ساقی عشقی، زتو من جام بگیرم
ای یاد توو مهر تو، آرام٬ وجودم
مگذار مرا، مگذرو مگذار، مگذار بمیرم
دور از تو، در این غربت غمباره، اسیرم
گر قطرهٔ آبی، و نه، حتی نم٬ شبنم
من تشنهٔ آن قطرهو شبنم، که نمیرم
دریای دلم خواهش دامان تو دارد
آرامش من سوی توأم داده مسیرم
درکوزهٔ جانتو همه شورو جوانیست
تو ساقی عشقی، زتو من جام بگیرم
ای یاد توو مهر تو، آرام٬ وجودم
مگذار مرا، مگذرو مگذار، مگذار بمیرم
۱۱.۰k
۲۰ تیر ۱۴۰۱