مافیای من. پارت ۶
#مافیای _من
پارت ⁶
یونگی:بیا از این جا بریم باشه ولی قول بده وقتی بردمت بیرون فرار نکنی اگر فرار کنی مطمئن باش پیدات میکنم و بعدش عاقبت خوبی واست ندارع باشه?
ا.ت:باشع
دستش ا.ت رو گرفتم و از انبار رفتیم بیرون اسلحه ام رو از جیبم در آوردم و دادم به ا.ت
یونگی:بُکُشِش
ا.ت:میکشم
ویو ا.ت:
8 تا تیر خالی کردم توی مغزش بعد هم اسلحه رو دادم به اون مرد
اسلحه رو گذاشتم جیبم با ا.ت رفتم توی ون و به راننده گفتم ما رو ببره سمت عمارتم
ویو ا.ت:
رفتم باهاش نشستم توی ون و بعد از چند مین پیاده شدیم رو به روی یک عمارت بزرگ و با شکوه بودیم خیلی خفن بود و بیشترش
دارک و مشکی بود اون مرد دستم رو گرفت و گفت:بیا بریم داخل
ا.ت:چ...ی چی این عمارت توعه
گفت:ارع بیا بریم
رفتیم داخل یک پیر زن که خدمتکارش بود با من و اون مرد احوال پرسی کرد
یونگی:
خانم مادام میشه به این خانم اتاقش رو نشون بدی
مادام:
بلع حتما با من بیاین خانم
ا.ت:چشم
ویو ا.ت
دنبال اون خانم رفتم اتاق رو بهم نشون دادو
بعد
مادام:
شما کی جناب یونگی هستید؟
ویو ا.ت
وقتی گفت جناب یونگی بالاخره اسم اون مرد جذاب و عجیب رو فهمیدم و گفتم:
خودم هم نمی دونم شاید یک اسیر یا گروگانی چیزی باشم
مادام:
خانم امکان ندارع جناب یونگی اسیر خانم نمی گیرد حتما بهتون یک حسي دارع و براش مهم هستید که شما رو با خودش آورده به عمارت
ادامه دارد...
پارت ⁶
یونگی:بیا از این جا بریم باشه ولی قول بده وقتی بردمت بیرون فرار نکنی اگر فرار کنی مطمئن باش پیدات میکنم و بعدش عاقبت خوبی واست ندارع باشه?
ا.ت:باشع
دستش ا.ت رو گرفتم و از انبار رفتیم بیرون اسلحه ام رو از جیبم در آوردم و دادم به ا.ت
یونگی:بُکُشِش
ا.ت:میکشم
ویو ا.ت:
8 تا تیر خالی کردم توی مغزش بعد هم اسلحه رو دادم به اون مرد
اسلحه رو گذاشتم جیبم با ا.ت رفتم توی ون و به راننده گفتم ما رو ببره سمت عمارتم
ویو ا.ت:
رفتم باهاش نشستم توی ون و بعد از چند مین پیاده شدیم رو به روی یک عمارت بزرگ و با شکوه بودیم خیلی خفن بود و بیشترش
دارک و مشکی بود اون مرد دستم رو گرفت و گفت:بیا بریم داخل
ا.ت:چ...ی چی این عمارت توعه
گفت:ارع بیا بریم
رفتیم داخل یک پیر زن که خدمتکارش بود با من و اون مرد احوال پرسی کرد
یونگی:
خانم مادام میشه به این خانم اتاقش رو نشون بدی
مادام:
بلع حتما با من بیاین خانم
ا.ت:چشم
ویو ا.ت
دنبال اون خانم رفتم اتاق رو بهم نشون دادو
بعد
مادام:
شما کی جناب یونگی هستید؟
ویو ا.ت
وقتی گفت جناب یونگی بالاخره اسم اون مرد جذاب و عجیب رو فهمیدم و گفتم:
خودم هم نمی دونم شاید یک اسیر یا گروگانی چیزی باشم
مادام:
خانم امکان ندارع جناب یونگی اسیر خانم نمی گیرد حتما بهتون یک حسي دارع و براش مهم هستید که شما رو با خودش آورده به عمارت
ادامه دارد...
۳.۰k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.