عاشقانه کپی ممنوع
بال زد پروانه ای آمد کنارِ دفترم
موج زد مِهرش به روی قطره های جوهرم
گفت با من از صفا و خوبی و از همدلی
ناخوشی های مرا بیرون کشید از بسترم
مُهرِ خاموشی به روی لب نگاهش کردم و
گفت حال و روزگارت را نگفته از بَرَم
با محبت چرخ زد در کلبه ی تنهائیم
حسِ پر مهرش کشید او بر سر و بر پیکرم
چشم در چشمش شدم حساس بود و غرق نور
گفت ، جانا ! دور هم باشی ز یادت برترم
در نگاهش برق زد تک خواهشِ افسانه ای
جان من ترکم مکن تنها بمان دور و بَرَم.
موج زد مِهرش به روی قطره های جوهرم
گفت با من از صفا و خوبی و از همدلی
ناخوشی های مرا بیرون کشید از بسترم
مُهرِ خاموشی به روی لب نگاهش کردم و
گفت حال و روزگارت را نگفته از بَرَم
با محبت چرخ زد در کلبه ی تنهائیم
حسِ پر مهرش کشید او بر سر و بر پیکرم
چشم در چشمش شدم حساس بود و غرق نور
گفت ، جانا ! دور هم باشی ز یادت برترم
در نگاهش برق زد تک خواهشِ افسانه ای
جان من ترکم مکن تنها بمان دور و بَرَم.
۱۱.۵k
۰۱ تیر ۱۴۰۱