دمکراسی
اما ترس از قدرت گرفتن تودهها همچنان وجود دارد، و لازم است تدابیری اندیشیده شود که از دموکراسی «سوء استفاده» نشود. باید این اعتقاد را در تودههای استثمار شده ایجاد کرد که ورقهٔ رأی آنها عامل تعیین سرنوشت آنان است چندانکه اگر از سرنوشت خویش ناراضی باشند فقط خود را مقصر بدانند و طرح بنای سیاست هم چنان ریخته شده که حکومت بهوسیلهٔ مردم همانا حکومت مردم نباشد. دموکراسی پارلمانی، فقط جزئی است از دموکراسی و نه همهٔ آن.
قدرت مردم بر نمایندگان خویش قدرتی است که فقط یکبار در هر پنج سال اعمال میشود. در روزهای انتخابات غوغائی از تبلیغات سیاسی با شعارهای قدیمی، بهپا میشود که همه پر از وعدههای تازه است و چنان همه چیز را در خود فرو میپوشاند که قضاوت انتقادی برای هیچ کس امکان ندارد. این خود انتخاب کنندگان نیستند که سخنگویان معتمد خود را تعیین میکنند، داوطلبان نمایندگی توسط احزاب بزرگ سیاسی تعیین میشوند که در داخل آنها نیز رأی دارودستهٔ رهبران اهمیت دارد، و قضیه آنچنان از پیش تعیین شده است که همه میدانند که بهچهرههای ناآشنا نباید رأی داد چرا که رأی دادن بهآنان در واقع هدر دادن آراء است. کارگران هم خود را با نظام تطبیق میدهند و احزابی برای خود ایجاد میکنند، مانند حزب سوسیال دموکرات در آلمان، حزب کارگر در انگلیس، که نقشی مهم در پارلمان و حتّی گاه نیز وزرائی در دولت دارند. آخر مجلسیها هم باید دستکم داخل بازی باشند. بهاستثنای قوانین اجتماعی مربوط بهکارگران، بیشتر مسائل مورد بحث در پارلمان با منافع سرمایهداران پیوند دارد و بهمشکلات و دشواریهای جامعهٔ سرمایهداری مربوط است. اعضای پارلمان بهپاسداری منافع سرمایهداران و بهنگرش به همهٔ مسائل از دیدگاه نظم موجود خو میگیرند. اعضای کارگری پارلمانها، بتدریج تبدیل بهسیاستمداران تائید شدهای میشوند که درست مانند سیاستمداران دیگر احزاب، نوعی نیروی جداگانه و تقریباً مستقل را بر فراز سر مردم تشکیل میدهند.
قدرت مردم بر نمایندگان خویش قدرتی است که فقط یکبار در هر پنج سال اعمال میشود. در روزهای انتخابات غوغائی از تبلیغات سیاسی با شعارهای قدیمی، بهپا میشود که همه پر از وعدههای تازه است و چنان همه چیز را در خود فرو میپوشاند که قضاوت انتقادی برای هیچ کس امکان ندارد. این خود انتخاب کنندگان نیستند که سخنگویان معتمد خود را تعیین میکنند، داوطلبان نمایندگی توسط احزاب بزرگ سیاسی تعیین میشوند که در داخل آنها نیز رأی دارودستهٔ رهبران اهمیت دارد، و قضیه آنچنان از پیش تعیین شده است که همه میدانند که بهچهرههای ناآشنا نباید رأی داد چرا که رأی دادن بهآنان در واقع هدر دادن آراء است. کارگران هم خود را با نظام تطبیق میدهند و احزابی برای خود ایجاد میکنند، مانند حزب سوسیال دموکرات در آلمان، حزب کارگر در انگلیس، که نقشی مهم در پارلمان و حتّی گاه نیز وزرائی در دولت دارند. آخر مجلسیها هم باید دستکم داخل بازی باشند. بهاستثنای قوانین اجتماعی مربوط بهکارگران، بیشتر مسائل مورد بحث در پارلمان با منافع سرمایهداران پیوند دارد و بهمشکلات و دشواریهای جامعهٔ سرمایهداری مربوط است. اعضای پارلمان بهپاسداری منافع سرمایهداران و بهنگرش به همهٔ مسائل از دیدگاه نظم موجود خو میگیرند. اعضای کارگری پارلمانها، بتدریج تبدیل بهسیاستمداران تائید شدهای میشوند که درست مانند سیاستمداران دیگر احزاب، نوعی نیروی جداگانه و تقریباً مستقل را بر فراز سر مردم تشکیل میدهند.
۲.۱k
۱۴ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.