نوشته نانوشته

.
چند کلام با خودم
صدایم را داری ...
روی پیغامگیر که نیست ...یا روی بلند گو
فوت کرده پیره مرد چشم سبز درونم ..
پیرمرد هدایت پیشه را میگویم همان خِنزٍر پِنزِری را
سهمیه بندی کردند روغن را سر کوچه ی ما
اما خداروشکر گل نسترن و نرگس را به رایگان میدهند .
قوانین را دور زده ام و چپکی نگاهت میکنم
جان خودت مغرور نیستم اصلا اینطور نیست، نشود با خودت فکر کنی تمام مشکل گشا هارا خودم خورده ام
نه کمی هم برای تو گذاشته ام
راستی ،دیروز هم آمده بود مزاحمت ایجاد کند
به امید فردا، مصلوبش کردم
گاهی چایت را شیرین کن حتی قهوه ات را
نفهمم تلخکی خوردی
خسته ام باید بروم
شبت بخیر
بوقققققققققققققققققق
کولاریز ..صادق هدایت

شهریار کاراندیش