رمان عشق ابدی پارت ۹
#شادی
با این جمله من بغض توی گلو ی سمانه جمع شد. گفتم : معنی این کارت چی بود سمانه ؟ چرا این کارو کردی ؟
+ تو اصن میدونی از دیروز تا حالا و حالی داشتم ؟ تو اصن میدونی چقدر حالم بد بود ؟ تو اصن میدونی نمیتونستم با کسی حرف بزنم ؟ نه تو نمیدونی ؟ نمیدونی چون جای من نبودی که حال من رو توی اون موقعیت بفهمی ........ از دیروز تا حالا انقد حالم بد بود که نتونستم درست و حسابی نه بخورم نه بخوابم. تو این چیزا رو نمیدونی چون جای من نبودی .............😫😫😫😫😫😫
هر دو مون نشستیم رو دو تا صندلی و شروع کردیم حرف زدن.
+ شادی ببخش منو من واقعا تو حال خودم نبودم که بخوام بهت خبر بدم.
_ باشه ............ راستی اونا واسه چی اومده بودن اینجا چی شده بود اصن چیا بهم دیگه گفتین ؟! قشنگ بشین برام توضیح بده.
سمانه همه چیز رو مو به مو برام تعریف کرد و گفت که حسین باید جراحی بشه.
+ راستی تو از کجا فهمیدی که حسین و فواد اینجان؟!
_ سمانه نمیدونی چی شد 😢 ......... داشتم از پله ها می اومدم بالا که یهو خوردم به فواد ............ سمانه نمیدونی اون لحظه من چه حالی شده بودم......... سرمو بردم بالا تا ببینم به کی خوردم ........... که یهو با دوتا چشمای عسلی فواد رو به رو شدم.......... فواد هم گیج و منگ داشت منو نگا میکرد .......... نمیدونستم اون لحظه چیکار باید بکنم ........ آخرش فواد گفت ببخشید و خیلی سریع راهشو کج کرد و رفت ............ بیچاره انقد خجالت کشیده بود که سریع راه میرفت ....... منم ی نگاه به دور و برم انداختم دیدم احسان همینجوری داره نگاهم میکنم ...... یعنی سمانه دلم میخواست اون لحظه زمین دهن باز کنه منو ببره با خودش پایین.
+ یعنی شادی واقعا تو خوردی به فواد ؟؟؟!!!!!! 😱😨
_ متاسفانه بله............. راستی وقتی بهشون گفتی حسین باید جراحی بشه ری اکشن شون چی بود ؟؟؟!!!!
+ شادی من اونقدر هول بودم که اصن نفهمیدم این زمان چجوری گذشت دیگه چه برسه یادم بمونه ری اکشن شون چی بود 😐😐
_ خاک تو سرت ........ نکنه سوتی هم داده باشی ؟!
+ نمیدونم ........... شاید 😱
_خدا بهمون رحم کنه سمانه خدا میدونه تو چیا گفتی بهشون 😐😐😐😐😨
+ نه بابا فک نکنم در اون حد هم سوتی داده باشم.
#ایوان #شبنم #رمان
🍁{ منتظر نظراتتون هستم ................ منتظر پارت ۱۰ باشید }🍁
#تکست_خاص #دخترونه #love #عاشقانه #تکست_ناب #تنهایی #عکس_نوشته #عکس_پروفایل #عشق #عشقولانه #پروفایل
با این جمله من بغض توی گلو ی سمانه جمع شد. گفتم : معنی این کارت چی بود سمانه ؟ چرا این کارو کردی ؟
+ تو اصن میدونی از دیروز تا حالا و حالی داشتم ؟ تو اصن میدونی چقدر حالم بد بود ؟ تو اصن میدونی نمیتونستم با کسی حرف بزنم ؟ نه تو نمیدونی ؟ نمیدونی چون جای من نبودی که حال من رو توی اون موقعیت بفهمی ........ از دیروز تا حالا انقد حالم بد بود که نتونستم درست و حسابی نه بخورم نه بخوابم. تو این چیزا رو نمیدونی چون جای من نبودی .............😫😫😫😫😫😫
هر دو مون نشستیم رو دو تا صندلی و شروع کردیم حرف زدن.
+ شادی ببخش منو من واقعا تو حال خودم نبودم که بخوام بهت خبر بدم.
_ باشه ............ راستی اونا واسه چی اومده بودن اینجا چی شده بود اصن چیا بهم دیگه گفتین ؟! قشنگ بشین برام توضیح بده.
سمانه همه چیز رو مو به مو برام تعریف کرد و گفت که حسین باید جراحی بشه.
+ راستی تو از کجا فهمیدی که حسین و فواد اینجان؟!
_ سمانه نمیدونی چی شد 😢 ......... داشتم از پله ها می اومدم بالا که یهو خوردم به فواد ............ سمانه نمیدونی اون لحظه من چه حالی شده بودم......... سرمو بردم بالا تا ببینم به کی خوردم ........... که یهو با دوتا چشمای عسلی فواد رو به رو شدم.......... فواد هم گیج و منگ داشت منو نگا میکرد .......... نمیدونستم اون لحظه چیکار باید بکنم ........ آخرش فواد گفت ببخشید و خیلی سریع راهشو کج کرد و رفت ............ بیچاره انقد خجالت کشیده بود که سریع راه میرفت ....... منم ی نگاه به دور و برم انداختم دیدم احسان همینجوری داره نگاهم میکنم ...... یعنی سمانه دلم میخواست اون لحظه زمین دهن باز کنه منو ببره با خودش پایین.
+ یعنی شادی واقعا تو خوردی به فواد ؟؟؟!!!!!! 😱😨
_ متاسفانه بله............. راستی وقتی بهشون گفتی حسین باید جراحی بشه ری اکشن شون چی بود ؟؟؟!!!!
+ شادی من اونقدر هول بودم که اصن نفهمیدم این زمان چجوری گذشت دیگه چه برسه یادم بمونه ری اکشن شون چی بود 😐😐
_ خاک تو سرت ........ نکنه سوتی هم داده باشی ؟!
+ نمیدونم ........... شاید 😱
_خدا بهمون رحم کنه سمانه خدا میدونه تو چیا گفتی بهشون 😐😐😐😐😨
+ نه بابا فک نکنم در اون حد هم سوتی داده باشم.
#ایوان #شبنم #رمان
🍁{ منتظر نظراتتون هستم ................ منتظر پارت ۱۰ باشید }🍁
#تکست_خاص #دخترونه #love #عاشقانه #تکست_ناب #تنهایی #عکس_نوشته #عکس_پروفایل #عشق #عشقولانه #پروفایل
۱۵.۴k
۲۵ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.